پارت ۱۵
پارت ۱۵
تهیونگ:
رفتم پیامارو باز کردم و دوباره حرفای همیشگیشو زده بود
پیاماش: تهیونگ باید ببینمت، بیا و برگرد،......
و جوابشو ندادم
و رقتم سر یکی از پیامای دیگه
بابای ا/ت بود
پیامش: سلام اقا کیم تهیونگ
امروز تولد ا/ت هست میتونم ببینمش؟
و جواب دادم و
گفتم (نه)
امروز تولد ا/ت عه
دلم میخواست براش یکاری کنم ولی نمیدونستم چه کاری
تصمیم گرفتم بهش کادو بدم معلون بود خبر نداره
رفتم بیرون تا براش یچیزی بخرم
تصمیم گرفتم گوشی بخرم چون گوشی نداشت
گوشی خریدم و دادم به بادیگاردا تا کادوش کنن
و کادو کردن و دادن بهم و رفتم اتاقش
ا/ت: همینجوری رو تخت دراز کشیده بودم که در اتاق باز شد و ارباب بود
بلند میشم
ا/ت: عام چیزی شده؟
یه جعبه میاره جلو و میگه
تهیونگ: تولدت مبارک
ا/ت: چ.. چیی... ا... مرو... زز... تو... لد... م... نهه.... ت.. تو... از... ک.. جا.... میدونی؟
تهیونگ: خب کادورو نمیگیری
ا/ت: خیلی ممنون
کادو رو میگیری و بازش میکنی
واو توش یه گوشیه مدل بالا بود و یه قاب خوشگل
و میپری بغلش
ا/ت: ممنونننن
و یدفعه از بغلش میپری بیرون و با تعجب بهت نگا میکنه
تهیونگ: تولدت مبارک
ا/ت: عامم مم... ممنون..
و میره بیرون
تهیونگ
پرید بغلم و خیلی تعجب کردم و یدفعه جدا شد و بهش تبریک گفتم و اومدم بیرون
خب برای اینکه کار اشتباهی نکنه تو گوشیش یه برنامه ریختم که بدونم چیکار میکنه
و رفتم اتاقم
ا/ت:
گوشیو بازکردم و رفتم توش
همچی داشت سیم کارت....
معلوم بود از قبل اماده کرده عالیه
رفتم و اینستا.... ریختم و باهاشون ور رفتم....
شرط ۳۵ تا لایک و ۵۰ تا کامنت
تهیونگ:
رفتم پیامارو باز کردم و دوباره حرفای همیشگیشو زده بود
پیاماش: تهیونگ باید ببینمت، بیا و برگرد،......
و جوابشو ندادم
و رقتم سر یکی از پیامای دیگه
بابای ا/ت بود
پیامش: سلام اقا کیم تهیونگ
امروز تولد ا/ت هست میتونم ببینمش؟
و جواب دادم و
گفتم (نه)
امروز تولد ا/ت عه
دلم میخواست براش یکاری کنم ولی نمیدونستم چه کاری
تصمیم گرفتم بهش کادو بدم معلون بود خبر نداره
رفتم بیرون تا براش یچیزی بخرم
تصمیم گرفتم گوشی بخرم چون گوشی نداشت
گوشی خریدم و دادم به بادیگاردا تا کادوش کنن
و کادو کردن و دادن بهم و رفتم اتاقش
ا/ت: همینجوری رو تخت دراز کشیده بودم که در اتاق باز شد و ارباب بود
بلند میشم
ا/ت: عام چیزی شده؟
یه جعبه میاره جلو و میگه
تهیونگ: تولدت مبارک
ا/ت: چ.. چیی... ا... مرو... زز... تو... لد... م... نهه.... ت.. تو... از... ک.. جا.... میدونی؟
تهیونگ: خب کادورو نمیگیری
ا/ت: خیلی ممنون
کادو رو میگیری و بازش میکنی
واو توش یه گوشیه مدل بالا بود و یه قاب خوشگل
و میپری بغلش
ا/ت: ممنونننن
و یدفعه از بغلش میپری بیرون و با تعجب بهت نگا میکنه
تهیونگ: تولدت مبارک
ا/ت: عامم مم... ممنون..
و میره بیرون
تهیونگ
پرید بغلم و خیلی تعجب کردم و یدفعه جدا شد و بهش تبریک گفتم و اومدم بیرون
خب برای اینکه کار اشتباهی نکنه تو گوشیش یه برنامه ریختم که بدونم چیکار میکنه
و رفتم اتاقم
ا/ت:
گوشیو بازکردم و رفتم توش
همچی داشت سیم کارت....
معلوم بود از قبل اماده کرده عالیه
رفتم و اینستا.... ریختم و باهاشون ور رفتم....
شرط ۳۵ تا لایک و ۵۰ تا کامنت
۷۱.۴k
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.