پارت ۱۸
ات:سلام به خانم ها و آقایان من لی ات نه صبر کنید لی ات بودم به زودی دوباره کیم ات میشم چون سئوجون ازت طلاق میگیرم
جون:ات چرت نگو و میکروفون رو بده
ات:شوهر سابق نمیخوای گوش کنی بفهمی چرا باهات ازدواج کردم چرا باهات خوب بودم ولی از همون لحظه ای که زن و شوهر شدیم فرق کردم و چرا نمیزارم بهم دست بزنی رک میگم ازت متنفرم شماها فکر میکنین سئوجون فقط رئیس وای جیه نه اون یه مافیاست کسی که آدما رو واسه لذت میکشه
ته
ات چی داری میگی
ات:تو جکسون رو کشتی
جون: مطمئنی بعد این حرفت زنده میمونی
ات:اره چون تا انتقامم رو نگرفتم قصد مردن ندارم
جون:چه انتقامی صبر کن تو میدونی
ات:اره میدونم
پلیس ها میان و روبه رو سئوجون وایمیستن
پ:آقای سئوجون شما به جرم قاچاق انسان و مواد مخدر و هر کثافت کاری که انجام دادین بازداشتین
به سئوجون دستبند زدن و بزور میبردنش
جون:ات فکر کردی تا کی اونجا میمونم برمیگردم و میکشمت من نکنم بابام میکشتت
ات:منم همینو میخوام که بابات برگرده بای سئوجون
ات:خوب مهمونی تموم شد برین
یونگ:ات میدونستم
ات:تو هیچی رو نمیدونی فکر نکن همه اون کارا نقشه بود درسته اون رو فرستادم زندان ولی الان همه چیش واسه منه
یو:ات تو که اینطوری نبودی
ات:الان اینم
ته
فکر کردم بیخیالش
ته:بچه ها بریم
مهمونی تموم شد و همه رفتن خونه ته و پسرا و یون آه برگشتن سئول و ات هم رفت کلانتری
ات: کارآگاه لطفا هرگونه ملاقات واسه سئوجون ممنوع باشه اون نباید پدرش رو ببینه
ک:باشه خانم
آه:عشقم داری به چی فکر می کنی
ته:هیچی
ته
ات فقط واسه اینکه ثابت کنه سئوجون مافیاس منو ول کرد یه چیزی درست نیس چرا آخر حرفاشون رمزی بود باید بفهمم
وقتی رسیدیم سیور میرم پیش ات بهرحال اونا سئوجونم برمیگردن سئول
آه
من که میدونم داری به ات فکر میکنی خرسی
سیوجون چون متهم به مافیا بودنه به سئول میاد
ات
یه شب راحت روگذروندم خبری از اون عوضی نبود بهرحال دیگه اونو نمیبینم چون مدارک کافیه دوساله داشتم جمعشون میکردم صدر صد اعدام میشه و اما پدرش اون آشغال امروز میاد با دستای خودم میکشمش ولی باید طوری به نظر بیام که گریه میکنم یه قطره چشم خریدم که باعث اشک میشه اونو ریختم تو چشمام خودمو آماده کردم که در زدن به خدمتکارا گفتم امروز نیان و رفتم باز کردم
جون:ات چرت نگو و میکروفون رو بده
ات:شوهر سابق نمیخوای گوش کنی بفهمی چرا باهات ازدواج کردم چرا باهات خوب بودم ولی از همون لحظه ای که زن و شوهر شدیم فرق کردم و چرا نمیزارم بهم دست بزنی رک میگم ازت متنفرم شماها فکر میکنین سئوجون فقط رئیس وای جیه نه اون یه مافیاست کسی که آدما رو واسه لذت میکشه
ته
ات چی داری میگی
ات:تو جکسون رو کشتی
جون: مطمئنی بعد این حرفت زنده میمونی
ات:اره چون تا انتقامم رو نگرفتم قصد مردن ندارم
جون:چه انتقامی صبر کن تو میدونی
ات:اره میدونم
پلیس ها میان و روبه رو سئوجون وایمیستن
پ:آقای سئوجون شما به جرم قاچاق انسان و مواد مخدر و هر کثافت کاری که انجام دادین بازداشتین
به سئوجون دستبند زدن و بزور میبردنش
جون:ات فکر کردی تا کی اونجا میمونم برمیگردم و میکشمت من نکنم بابام میکشتت
ات:منم همینو میخوام که بابات برگرده بای سئوجون
ات:خوب مهمونی تموم شد برین
یونگ:ات میدونستم
ات:تو هیچی رو نمیدونی فکر نکن همه اون کارا نقشه بود درسته اون رو فرستادم زندان ولی الان همه چیش واسه منه
یو:ات تو که اینطوری نبودی
ات:الان اینم
ته
فکر کردم بیخیالش
ته:بچه ها بریم
مهمونی تموم شد و همه رفتن خونه ته و پسرا و یون آه برگشتن سئول و ات هم رفت کلانتری
ات: کارآگاه لطفا هرگونه ملاقات واسه سئوجون ممنوع باشه اون نباید پدرش رو ببینه
ک:باشه خانم
آه:عشقم داری به چی فکر می کنی
ته:هیچی
ته
ات فقط واسه اینکه ثابت کنه سئوجون مافیاس منو ول کرد یه چیزی درست نیس چرا آخر حرفاشون رمزی بود باید بفهمم
وقتی رسیدیم سیور میرم پیش ات بهرحال اونا سئوجونم برمیگردن سئول
آه
من که میدونم داری به ات فکر میکنی خرسی
سیوجون چون متهم به مافیا بودنه به سئول میاد
ات
یه شب راحت روگذروندم خبری از اون عوضی نبود بهرحال دیگه اونو نمیبینم چون مدارک کافیه دوساله داشتم جمعشون میکردم صدر صد اعدام میشه و اما پدرش اون آشغال امروز میاد با دستای خودم میکشمش ولی باید طوری به نظر بیام که گریه میکنم یه قطره چشم خریدم که باعث اشک میشه اونو ریختم تو چشمام خودمو آماده کردم که در زدن به خدمتکارا گفتم امروز نیان و رفتم باز کردم
۸.۱k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.