من کسی را به تماشا ننشستم جز تو
من کسی را به تماشا ننشستم جز تو
شد که چشمان کسی را بپرستم جز تو؟
من چه کردم که دلم لایق بیمهری توست؟
من که این پنجره را بر همه بستم جز تو
عهد کردم که هوای رخ یاری نکنم
عهد خود را به هوای که شکستم جز تو؟
من تو را خواستم از هر چه در این عالم بود
هر چه هم بود رسیدهست به دستم جز تو
صبح، غمناکترین خواب جهان را دیدم
خواب دیدم که کنار همه هستم جز تو
من چه کردم که تو را پیش رقیبان جُستم؟
من که از تیر نگاه همه جَستم جز تو
ایستادی که مبادا بنشینی با من
وای بر من! به امید که نشستم جز تو؟
شد که چشمان کسی را بپرستم جز تو؟
من چه کردم که دلم لایق بیمهری توست؟
من که این پنجره را بر همه بستم جز تو
عهد کردم که هوای رخ یاری نکنم
عهد خود را به هوای که شکستم جز تو؟
من تو را خواستم از هر چه در این عالم بود
هر چه هم بود رسیدهست به دستم جز تو
صبح، غمناکترین خواب جهان را دیدم
خواب دیدم که کنار همه هستم جز تو
من چه کردم که تو را پیش رقیبان جُستم؟
من که از تیر نگاه همه جَستم جز تو
ایستادی که مبادا بنشینی با من
وای بر من! به امید که نشستم جز تو؟
۹۶۷
۰۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.