۸
پارت ۸
فلش بک به جلسه :
* خب خب میخوام یک عضو جدید رو معرفی کنم که قراره فردا اولین آهنگشو بده بیرون
ات عزیزم بیا
ات : ام سلام من ات هستم ایدل جدید و عضو گروهه بی تی اس امیدوارم کنار هم همکاری خوبی داشته باشیم ...
لینو : هی .. آقای پی دی نیم ایشون دختر برادرتان هستن با پارتی بازی به اینجا رسیده؟؟
* خیر . من نمیدونستم که کاراموز شده فقط میدونستم که قراره یه سر به این کمپانی بزنه
- ات همیشه خیل....
( رئیس کمپانی یا این علامت : / )
/ سلام به همگی ( همه بلند شدن تعظیم کردم )
[[ آقا یه زر ی زد رفت حال ندارم بنویسم ]]
چند ساعت بعد :
ات : هوففف خب بریم خستم
شوگا : میای خونه ما
ات : ام اگه مزاحم نمیشم
نامی : فقط هفتا اتاق داریما
ات : روی مبل میخوام
جیمین و شوگا و تهیونگ : نه بیا اتاق من
ات : هماهنگیتون تو دنس هم اینطوریه ؟؟
هیوجین ویو :
دیدم ات داره با اعضا صحبت میکنه
بچه هارو پیچوندم رفتم سمتشون
من از وقتی با ات آشنا شدم حس خوبی بهش دارم انگار عاشقشم ولی بخاطر اینکه دوست دختره رفیقمه مجبورم این حس رو نادیده بگیرم
هیوجین : هی سلام
ات : عا سلام بقیه کجان
هیوجین : دلت واس دوست پسرت تنگ شده ؟؟
ات : هه نه اصلا تازه واقعا میخوام باهاش کات کنم چون با ... ( گوشیش زنگ خورد )
مکالمشون :
نابی : سلاممممم بهترینم
ات : سلام ( سرد )
نابی : چیزی شده ؟
ات : نه فقط خستم ( دروغ گوووو )
نابی : اهااوکی مزاحمت نمیشم ... راستی از فیلیکس خبری نیست !
ات : امروز پیشم بود فک کنم امشب بیاد پیش تو نع شاید دلش واست تنگ شده ! یا دلش هرز...گیتو میخواد !؟
نابی : هی داری چی ... چی میگی ؟؟ ( لکنت )
ات : این لکنت ها نشونه خوبی نداره ها .. خدافظ
چند ثانیه بعد :
هیوجین : چی شده
ات : هوففف دارم میترکم میشه بریم یه کافه همچیو بگم !؟
شوگا : آره بریم
فلش بک به کافه :
...........ادامه دارهاااااا.......
فلش بک به جلسه :
* خب خب میخوام یک عضو جدید رو معرفی کنم که قراره فردا اولین آهنگشو بده بیرون
ات عزیزم بیا
ات : ام سلام من ات هستم ایدل جدید و عضو گروهه بی تی اس امیدوارم کنار هم همکاری خوبی داشته باشیم ...
لینو : هی .. آقای پی دی نیم ایشون دختر برادرتان هستن با پارتی بازی به اینجا رسیده؟؟
* خیر . من نمیدونستم که کاراموز شده فقط میدونستم که قراره یه سر به این کمپانی بزنه
- ات همیشه خیل....
( رئیس کمپانی یا این علامت : / )
/ سلام به همگی ( همه بلند شدن تعظیم کردم )
[[ آقا یه زر ی زد رفت حال ندارم بنویسم ]]
چند ساعت بعد :
ات : هوففف خب بریم خستم
شوگا : میای خونه ما
ات : ام اگه مزاحم نمیشم
نامی : فقط هفتا اتاق داریما
ات : روی مبل میخوام
جیمین و شوگا و تهیونگ : نه بیا اتاق من
ات : هماهنگیتون تو دنس هم اینطوریه ؟؟
هیوجین ویو :
دیدم ات داره با اعضا صحبت میکنه
بچه هارو پیچوندم رفتم سمتشون
من از وقتی با ات آشنا شدم حس خوبی بهش دارم انگار عاشقشم ولی بخاطر اینکه دوست دختره رفیقمه مجبورم این حس رو نادیده بگیرم
هیوجین : هی سلام
ات : عا سلام بقیه کجان
هیوجین : دلت واس دوست پسرت تنگ شده ؟؟
ات : هه نه اصلا تازه واقعا میخوام باهاش کات کنم چون با ... ( گوشیش زنگ خورد )
مکالمشون :
نابی : سلاممممم بهترینم
ات : سلام ( سرد )
نابی : چیزی شده ؟
ات : نه فقط خستم ( دروغ گوووو )
نابی : اهااوکی مزاحمت نمیشم ... راستی از فیلیکس خبری نیست !
ات : امروز پیشم بود فک کنم امشب بیاد پیش تو نع شاید دلش واست تنگ شده ! یا دلش هرز...گیتو میخواد !؟
نابی : هی داری چی ... چی میگی ؟؟ ( لکنت )
ات : این لکنت ها نشونه خوبی نداره ها .. خدافظ
چند ثانیه بعد :
هیوجین : چی شده
ات : هوففف دارم میترکم میشه بریم یه کافه همچیو بگم !؟
شوگا : آره بریم
فلش بک به کافه :
...........ادامه دارهاااااا.......
۱۱.۳k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.