Beby girl part1‡
Beby girl ‡ part1
کونیچیوااا من یونا هستم ی دختر عادی! با ی زندگی ساده! فردا اولین روز دانشگاه >>
صبح____
از خواب پاشدم رفتم سرویس و مسواک، و روتین پوستی. میزم وضعش خیلی بد بود اونو تمیز کردم ، صبحانه درست کردم و ی لباس پوشیدم ( عکسشو گذاشتم) و رفتم دانشگاه
تو کلاس نشسته بودم ک ی پسر قد بلند اومد تو ( علامت یونا + علامت یاروعه- )
_هوی مگه نمیبینی اینجا جای منه..
+هاا چیی اما من زودتر نشستم
_رو حرف من حرف نزن ( نزدیک گوشش میشه و میگه: ه.&ر^زه خانوم: با پوزخند)
+هویییی حرف دهنتو رو بفهم( دستشو بلند میکنه پسره رو بزنه )
_(دستشو میگیره میپیچه)
+آیییی (با چشای پر اشک)
علامت استاد#
# چه خبره اینجا
-هیچی استاد میخام کنار رفیقم بشینم
+چ..._هیسششش
#باشه..بشین
.بعد نشستن. دخترا همه بهم چش غره میرفتن انگار چه ع*ن آقایی کنارم نشسته
_حسابتو بعد کلاس میرسم صبر کن..
+ هیچکاری نمیتونی بکنی
_خواهیم دید
+نخواهیم دید
......بعد زنگ
_هوی ه°¢¢ر&زه خانوم!
+بار آخرت باشه بمن اینو میگیییی ( خاست مشت بزنه باز که )
یاشا دستشو میگیره.
میخاد با زانو پاش بزنه که زانوشم میگیره
+هیی بی خانواده ولم کنننن
_ نمیکنم ( میندازه یونا رو ، رو کولش و میبرتش تو ی کلاس خالی و میندازتش زمین)
+ولم کنننن بسهه دیگه ( با چشای خیس به یاشا به چشاش نگاه میکنه
(تو مغزش:...وای...چشاش....این چشا...چقدر... چقدر زیبان...نه یاشا تو بدترینی و مغرور ترین نزار ی اشغال جلوت رو بگیره)
_باش... هرجور راحتی
.........
چن ساعت بعد تموم شدن دانشگاه داشتم برمیگشتم خونه که جلو خونم ی ماشین گرون مشکی دیدم...پرام ریخته بود..در نیمه باز بود
رفتم تو...دیدم یکی رو مبل نشسته و سیگار میکشه...چاقو رو از کیفم در آوردم خاستم بهش حمله کنم که ی اصلحه پشت سرم حس کردم و مجبور شدم چاقورو بندازم زمین...
پسره سرشو پشت کرد و گفت : چطوری پنکیک من...
و چشام سیاهی رفت
کونیچیوااا من یونا هستم ی دختر عادی! با ی زندگی ساده! فردا اولین روز دانشگاه >>
صبح____
از خواب پاشدم رفتم سرویس و مسواک، و روتین پوستی. میزم وضعش خیلی بد بود اونو تمیز کردم ، صبحانه درست کردم و ی لباس پوشیدم ( عکسشو گذاشتم) و رفتم دانشگاه
تو کلاس نشسته بودم ک ی پسر قد بلند اومد تو ( علامت یونا + علامت یاروعه- )
_هوی مگه نمیبینی اینجا جای منه..
+هاا چیی اما من زودتر نشستم
_رو حرف من حرف نزن ( نزدیک گوشش میشه و میگه: ه.&ر^زه خانوم: با پوزخند)
+هویییی حرف دهنتو رو بفهم( دستشو بلند میکنه پسره رو بزنه )
_(دستشو میگیره میپیچه)
+آیییی (با چشای پر اشک)
علامت استاد#
# چه خبره اینجا
-هیچی استاد میخام کنار رفیقم بشینم
+چ..._هیسششش
#باشه..بشین
.بعد نشستن. دخترا همه بهم چش غره میرفتن انگار چه ع*ن آقایی کنارم نشسته
_حسابتو بعد کلاس میرسم صبر کن..
+ هیچکاری نمیتونی بکنی
_خواهیم دید
+نخواهیم دید
......بعد زنگ
_هوی ه°¢¢ر&زه خانوم!
+بار آخرت باشه بمن اینو میگیییی ( خاست مشت بزنه باز که )
یاشا دستشو میگیره.
میخاد با زانو پاش بزنه که زانوشم میگیره
+هیی بی خانواده ولم کنننن
_ نمیکنم ( میندازه یونا رو ، رو کولش و میبرتش تو ی کلاس خالی و میندازتش زمین)
+ولم کنننن بسهه دیگه ( با چشای خیس به یاشا به چشاش نگاه میکنه
(تو مغزش:...وای...چشاش....این چشا...چقدر... چقدر زیبان...نه یاشا تو بدترینی و مغرور ترین نزار ی اشغال جلوت رو بگیره)
_باش... هرجور راحتی
.........
چن ساعت بعد تموم شدن دانشگاه داشتم برمیگشتم خونه که جلو خونم ی ماشین گرون مشکی دیدم...پرام ریخته بود..در نیمه باز بود
رفتم تو...دیدم یکی رو مبل نشسته و سیگار میکشه...چاقو رو از کیفم در آوردم خاستم بهش حمله کنم که ی اصلحه پشت سرم حس کردم و مجبور شدم چاقورو بندازم زمین...
پسره سرشو پشت کرد و گفت : چطوری پنکیک من...
و چشام سیاهی رفت
۱.۱k
۰۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.