بدبختی p²
میچا
آماده شدم برم مدرسه بازم یه روز نحس هه
خسته شدممممم دیگه نمیتونم، نمیتونم تحمل کنممممممم ولی ارزشش و داره فقط برای دوستام بعد یه لبخند تلخ زد* از روی ناچاری باید مامان صداش کنم
میچا: مامان
م.میچا: چته دختره ی هرزهههه
میچا: خودم برم مدرسه یا بابا میبرم؟
م. میچا: با اون پسره ی احمق برو
میچا : داداشی بریم؟
د.میچا: آره قربونت بشم
میچا خدانکنه لبخند* زیر لب*
پرش زمانی مدرسه
میچا: چطوریننننن؟ آجیم کووو؟ ، عشقم کوووو؟
....
آماده شدم برم مدرسه بازم یه روز نحس هه
خسته شدممممم دیگه نمیتونم، نمیتونم تحمل کنممممممم ولی ارزشش و داره فقط برای دوستام بعد یه لبخند تلخ زد* از روی ناچاری باید مامان صداش کنم
میچا: مامان
م.میچا: چته دختره ی هرزهههه
میچا: خودم برم مدرسه یا بابا میبرم؟
م. میچا: با اون پسره ی احمق برو
میچا : داداشی بریم؟
د.میچا: آره قربونت بشم
میچا خدانکنه لبخند* زیر لب*
پرش زمانی مدرسه
میچا: چطوریننننن؟ آجیم کووو؟ ، عشقم کوووو؟
....
۱.۴k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.