عاشق شدن part⁹
شینا:ببخشید دیگه مزاحم نمیشم خداحافظ
ا.ت:خدافظ
تهیونگ:تو چن دقیقه پیش چی گفتی
ات:چی گفتم
تهیونگ:گفتی من دوس پسرتم
ا.ت:اوهوم
تهیونگ :یعنی من الان دوس پسرتم؟
کی دوس پسرت شدم؟چرا خودم خبر ندارم؟
ا.ت:🤣😂😆
تهیونگ:چرا میخندی
ا.ت:واییییییییییی خدا دلم *درحالی که شکمشو گرفته
تهیونگ:میشه یکی قضیرو بگه*😰😨
ا.ت:بااااش الان میگم ،،،،،ببین دیشب شینا داشت مخمور میخورد منم یکم. سر کار گذاشتمش گفتم تو دوس پسرمی*خندههههه😅🤣
تهیونگ :اهاااا🤣ولی فک کنم ناراحت شد
ا.ت:نه باو
تهیونگ:اوکیه عشقم😅🤣
ا.ت:به نظر من فعلا بش نگیم اوپا*چشمک😉
تهیونگ:باش
ا.ت:خب من دیگه باید برم سرکارم وگرنه اخراج میشم
تهیونگ:باش عشقم فعلا بای*چشمک😉
ا.ت:بای
ویو تهیونگ
با خنده از کافه اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد
جیمین بود
مکالمه
☆☆
جیمین: سلام،،،خوبی
تهیونگ:سلام،،،مرسی
جیمین:امشب قراره با نامجون و دخترا بریم کلبه جنگلی
تهیونگ:خب...
جیمین:تو هم با دوس دخترت بیا
تهیونگ:دوس دختر؟
جیمین:کلک فک کردی نمیفهمم کی میخواستی بگی هااا،،،چرا خودتت نگفتی که من دیشب تورو با عشقت ببینم،،،نه نمیاری امشب باید بیای میدونی از کییه که با بچه ها نرفتیم بیرون
فلش بک به دیشب
ویو جیمین
با بچه ها رفته بودیم شهربازی که تهیونگ رو دیدم یه دخترررو بغل کرده بود و با هم حرف میزدن
که یهو پاشدن رفتن رفتن سمت کافه ی شهربازی
اونجوری فهمیدیم که تهیونگ دوس دختر داره
پایان فلش بک
تهیونگ:خیلی خب باش میام
جیمین :با دوس دخترت
ا.ت:خدافظ
تهیونگ:تو چن دقیقه پیش چی گفتی
ات:چی گفتم
تهیونگ:گفتی من دوس پسرتم
ا.ت:اوهوم
تهیونگ :یعنی من الان دوس پسرتم؟
کی دوس پسرت شدم؟چرا خودم خبر ندارم؟
ا.ت:🤣😂😆
تهیونگ:چرا میخندی
ا.ت:واییییییییییی خدا دلم *درحالی که شکمشو گرفته
تهیونگ:میشه یکی قضیرو بگه*😰😨
ا.ت:بااااش الان میگم ،،،،،ببین دیشب شینا داشت مخمور میخورد منم یکم. سر کار گذاشتمش گفتم تو دوس پسرمی*خندههههه😅🤣
تهیونگ :اهاااا🤣ولی فک کنم ناراحت شد
ا.ت:نه باو
تهیونگ:اوکیه عشقم😅🤣
ا.ت:به نظر من فعلا بش نگیم اوپا*چشمک😉
تهیونگ:باش
ا.ت:خب من دیگه باید برم سرکارم وگرنه اخراج میشم
تهیونگ:باش عشقم فعلا بای*چشمک😉
ا.ت:بای
ویو تهیونگ
با خنده از کافه اومدم بیرون که گوشیم زنگ خورد
جیمین بود
مکالمه
☆☆
جیمین: سلام،،،خوبی
تهیونگ:سلام،،،مرسی
جیمین:امشب قراره با نامجون و دخترا بریم کلبه جنگلی
تهیونگ:خب...
جیمین:تو هم با دوس دخترت بیا
تهیونگ:دوس دختر؟
جیمین:کلک فک کردی نمیفهمم کی میخواستی بگی هااا،،،چرا خودتت نگفتی که من دیشب تورو با عشقت ببینم،،،نه نمیاری امشب باید بیای میدونی از کییه که با بچه ها نرفتیم بیرون
فلش بک به دیشب
ویو جیمین
با بچه ها رفته بودیم شهربازی که تهیونگ رو دیدم یه دخترررو بغل کرده بود و با هم حرف میزدن
که یهو پاشدن رفتن رفتن سمت کافه ی شهربازی
اونجوری فهمیدیم که تهیونگ دوس دختر داره
پایان فلش بک
تهیونگ:خیلی خب باش میام
جیمین :با دوس دخترت
۷.۰k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.