پارت ۳۵
پارت ۳۵
ته ویو
بعد اینکه کوک گف اچا رو پیدا کرده تند رفتم خونه بازم خبری از سوآه نبود رفتم اتاق دیدم ب ی گوشه زل زده حتی گریه هم نمیکنه رفتم سمتش
_سوآه عزیزم؟ خبر خوب دارم برات
+...
_سوآه اچا رو پیدا کردم
+چ..چی؟؟ ب..بچم پیدا شد؟ تهیونگگگگگ بچممممم پیداااا شددد؟ تهیونگ الان اچام رو پیدا کردییییی کجاس ؟ چیکار میکنه؟ حالش خوبه؟ چرا نیوردیش؟(گریه و نفس نفس نزدیک بود حالش بد شه)
_ع..عزیزم آروم باش نفس عمیق بکش الان دارم میرم بیارمش الان بیاد تورو اینجوری ببینه حالش بد میشه ها
+باشه برو دیگه برو بیارششش
_چشم
رفتم حاضر شدم ی پالتو چرم مشکی با ی شلوار مشکی از زیر هم ی بلوز مشکی ک عکس ی اسکلت روش بودو پوشیدم عطر تلخمو زدم ی کلاهم گذاشتم اسلحمم برداشتم رفتم باند خوبه همه آماده بودن
_بریم؟
٪@بریم
راه افتادیم حدود چند ساعتی تا بوسان راه داشتیم دیگه آخراش بود کوک هم داشت با لپتاپ رد اونارو میزد
بالاخره رسیدیم پیاده شدیم
_کوک چیشد؟
@همین نزدیکیاس
_خیل خب
٪کوک اون نی؟
@اره هیونگ خودشه
٪بریم
_واسا شپا اینجا میمونین اگه دیدین کار احمقانه ای میکنه بیاین من خودم تنها میرم علامت دادم میاین
@و...
_کوک
@باشه هیونگ مراقب باش
_باشه
اسلحمو گرفتم اوه چقد بادیگارد رفتم نزدیک ک دیدنم منم همینو میخواستم
بادیگارد۱: اون مافیا کیم نیس؟
_چرا اتفاقا خودمم فرمایش؟
بادیگارد ۲:بگیرینش
_جر نخوری
دویدم سمتشون یهو همشون باهم هجوم آوردن منم حرکت زیاد بلد بودم زدم همشونو ناکار کردم ک بکهیون اومد بیرون
بکهیون:چخ...تو؟ اینجا چیکار میکنی؟
_ام اومدم دخترمو ببرم مشکلی هس؟
بکهیون:آره خودت
_خب دیگه اون ب من مربوط نی بچمو بیار میخوام برم
بکهیون:اوهوع چه پر توقع
_اوکی خودت خواستی
شروع کردیم تیر اندازی اون ی تیر زد منم ی تیر زدم برا اون خورد ب بازوم برای من خورد ب قلبش
_خوش بگذره
یهو....
ادامه دارد...
ته ویو
بعد اینکه کوک گف اچا رو پیدا کرده تند رفتم خونه بازم خبری از سوآه نبود رفتم اتاق دیدم ب ی گوشه زل زده حتی گریه هم نمیکنه رفتم سمتش
_سوآه عزیزم؟ خبر خوب دارم برات
+...
_سوآه اچا رو پیدا کردم
+چ..چی؟؟ ب..بچم پیدا شد؟ تهیونگگگگگ بچممممم پیداااا شددد؟ تهیونگ الان اچام رو پیدا کردییییی کجاس ؟ چیکار میکنه؟ حالش خوبه؟ چرا نیوردیش؟(گریه و نفس نفس نزدیک بود حالش بد شه)
_ع..عزیزم آروم باش نفس عمیق بکش الان دارم میرم بیارمش الان بیاد تورو اینجوری ببینه حالش بد میشه ها
+باشه برو دیگه برو بیارششش
_چشم
رفتم حاضر شدم ی پالتو چرم مشکی با ی شلوار مشکی از زیر هم ی بلوز مشکی ک عکس ی اسکلت روش بودو پوشیدم عطر تلخمو زدم ی کلاهم گذاشتم اسلحمم برداشتم رفتم باند خوبه همه آماده بودن
_بریم؟
٪@بریم
راه افتادیم حدود چند ساعتی تا بوسان راه داشتیم دیگه آخراش بود کوک هم داشت با لپتاپ رد اونارو میزد
بالاخره رسیدیم پیاده شدیم
_کوک چیشد؟
@همین نزدیکیاس
_خیل خب
٪کوک اون نی؟
@اره هیونگ خودشه
٪بریم
_واسا شپا اینجا میمونین اگه دیدین کار احمقانه ای میکنه بیاین من خودم تنها میرم علامت دادم میاین
@و...
_کوک
@باشه هیونگ مراقب باش
_باشه
اسلحمو گرفتم اوه چقد بادیگارد رفتم نزدیک ک دیدنم منم همینو میخواستم
بادیگارد۱: اون مافیا کیم نیس؟
_چرا اتفاقا خودمم فرمایش؟
بادیگارد ۲:بگیرینش
_جر نخوری
دویدم سمتشون یهو همشون باهم هجوم آوردن منم حرکت زیاد بلد بودم زدم همشونو ناکار کردم ک بکهیون اومد بیرون
بکهیون:چخ...تو؟ اینجا چیکار میکنی؟
_ام اومدم دخترمو ببرم مشکلی هس؟
بکهیون:آره خودت
_خب دیگه اون ب من مربوط نی بچمو بیار میخوام برم
بکهیون:اوهوع چه پر توقع
_اوکی خودت خواستی
شروع کردیم تیر اندازی اون ی تیر زد منم ی تیر زدم برا اون خورد ب بازوم برای من خورد ب قلبش
_خوش بگذره
یهو....
ادامه دارد...
۳.۴k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.