عشق بی پایان ( پارت 49)
$: آره میدونی چرا عوض نشدم؟چون تو منو دوس داشتی ولی رفتی با اون جونگ کوک عوضی
%: اسم جونگ کوک و به زبونت نیار... عوضی هم خودتی... آییییی
$: چ.. چیشد؟
%: آییییی... درد دارم
$: اجومااااااا... اجومااااااا
خدمتکار : چیشده ارباب
$: حالش خوب نیست
خدمتکار : باید ببریمش بیمارستان
$: سانچو... ماشینو بیار بیرون
سانچو: بله قربان
%: آییییی... دارم میمیرمممممم
خدمتکار : دخترم آروم باش .... داریم میریم بیمارستان
بعد از 10 مین رسیدن بیمارستان :
تهیونگ همه چی رو برای دکتر تعریف کرد
دکتر : باید بچه به دنیا بیاد
$: چی؟ ولی هنوز که نه ماهش نشده
دکتر : به خاطر استرس و فشار عصبی ای که بهش وارد شده اگه بچتون به دنیا نیاد توی شکمش میمیره
$: مشکلی برای خودش به وجود نمیاد؟ چون بچه زیاد مهم نیست
دکتر : نه... ولی بچه باید چند هفته توی دستگاه بمونه تا بدنش کاملا ساخته بشه
$: خب... خوبه ،پس انجامش بدین
دکتر : بله.....
از زبان تهیونگ :
نباید باهاش اینطوری حرف میزدم... به خودم قول داده بودم که نذارم ناراحت باشه.. ولی نتونستم، هرموقع از جونگ کوک دفاع میکنه اعصابم خورد میشه
چرا من باید به خاطر کاری که نکردم مجازات بشم... هر بلایی سر لیا اومده تقصیر جونگ کوکه... به من هیچ ربطی نداره
لیا الان فکر میکنه همچی تقصیر منه
همینجور که با خودم فکر میکردم 7 ساعت گذشت.....
%: اسم جونگ کوک و به زبونت نیار... عوضی هم خودتی... آییییی
$: چ.. چیشد؟
%: آییییی... درد دارم
$: اجومااااااا... اجومااااااا
خدمتکار : چیشده ارباب
$: حالش خوب نیست
خدمتکار : باید ببریمش بیمارستان
$: سانچو... ماشینو بیار بیرون
سانچو: بله قربان
%: آییییی... دارم میمیرمممممم
خدمتکار : دخترم آروم باش .... داریم میریم بیمارستان
بعد از 10 مین رسیدن بیمارستان :
تهیونگ همه چی رو برای دکتر تعریف کرد
دکتر : باید بچه به دنیا بیاد
$: چی؟ ولی هنوز که نه ماهش نشده
دکتر : به خاطر استرس و فشار عصبی ای که بهش وارد شده اگه بچتون به دنیا نیاد توی شکمش میمیره
$: مشکلی برای خودش به وجود نمیاد؟ چون بچه زیاد مهم نیست
دکتر : نه... ولی بچه باید چند هفته توی دستگاه بمونه تا بدنش کاملا ساخته بشه
$: خب... خوبه ،پس انجامش بدین
دکتر : بله.....
از زبان تهیونگ :
نباید باهاش اینطوری حرف میزدم... به خودم قول داده بودم که نذارم ناراحت باشه.. ولی نتونستم، هرموقع از جونگ کوک دفاع میکنه اعصابم خورد میشه
چرا من باید به خاطر کاری که نکردم مجازات بشم... هر بلایی سر لیا اومده تقصیر جونگ کوکه... به من هیچ ربطی نداره
لیا الان فکر میکنه همچی تقصیر منه
همینجور که با خودم فکر میکردم 7 ساعت گذشت.....
۱۲.۴k
۲۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.