تک پارتی از مونی... :)
صلام بصتی هاممم...خب خب با ی تک پارتی از مونی اومدم راستش دیدم چیزی از نامی نزاشتم پس اینو اوردم اگ خوب بود لایک پیلیزززز :)))
...................................................
(hotlove)
ویو ا.ت
عووفففف بازم دیر کرد
این همه میز بچین غذا درست کن آخرشم آقا نیاد و آخرشم هیچ
ولش کن بزار غذاها رو بریزم تو ظرف بزارم تو یخچال خودم برم یع فیلمی انمیشنی چیزی نگاه کنم تا بیادش با اینکه این چند وقت باهام سرد شده ولی من همیشه با مهربونی ازش استقبال میکردم
موش سر آشپز و گذاشتم نشستم
داشتم نگاه میکردم و تو فکر این بودم ک وقتی نامجون اومد باهاش سرد رفتار کنم و با این فکرا خوابم برد
ویو نامجون
نوچ داره دیرم میشه این جلسه کوفتی هم ک تموم نمیشه دلم برا ا.ت تنگ شده باهاش این چند وقت سرد بودم بخاطر کارای شرکت که ریخته بودن رو سرم
باید از دلش در میاوردم
۳۰ مین بعد
بلاخرههه تموم شد بلاخرههه میتونم برم پیش ا.ت
تو راه پیش یه گلفروشی ایستادم و گل مورد علاقشو گرفتم
"اسمرالدو" خیلی گل قشنگیه مثل خودش
با سرعت زیاد به سمت خونه میروندم جوری ک نزدیک بود چند بار بزنم به ماشینای دیگه
بلاخره رسیدم دلم خیلیی بیقراری میکرد سریع در خونه رو باز کردم چراغا خاموش بود و تلویزیون روشن بود
رفتم جلوتر ا.ت رو کاناپه خوابش برده بود آخی کیوتی تو خواب چقدر کیوت و خوردنیه
رفتم کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم وقتی بغلش کردم یکم وول خورد بعدش بیدار شد
+:تو کی اومدی؟
_:همین الان!
+:آها شرکت که بودی چیزی خوردی؟
_:نه همش تو جلسه بودم
+:باشه الان میزو میچینم بیا غذا بخور برو دست و صورتتو بشور
_:باشه
رفتم دست و صورتمو شستم لباسامو عوض کردم و رفتم تو آشپز خونه و نشستم پشت میز
_:امممممم چاگیا خیلی خوشمزست
+:نوش جونت عزیزم
غذارو خوردیم و باهم میزو جمع کردیم
نشستیم رو کاناپه و دوباره انیمیشنو از اول گذاشت تا باهم ببینیم
_:ای وای یه چیزیو یادم رفت الان برمیگردم
+:باشه
سریع رفتم سمت ماشین و دسته گلو برداشتم و رفتم تو خونه
رفتم سمت ا.ت و گلو گرفتم سمتش
_:گل برای گل
+:وااایییی ممموووونننییییی خیلی خوشگلن مرسیی
_:خواهش میکنم،برای اینکه این چند مدت زیاد پیشت نبودم و میدونسم ناراحتی بخاطر همین برات گل مورد علاقتو گرفتم
ویو ا.ت
وقتی گلو بهم داد خیلی خوشحال شدم و وقتی اون حرفارو بهم زد خوشحال تر شدم
بخاطر همین پریدم بغلش
+:اشکال نداره مونی!
دستاشو دورم حلقه کرد و محکم بغلم کرد
از بغلش اومدم بیرونو چال گونه هاشو بوسیدم
+:حالا بیا بریم بخوابیم به نظر میاد خیلی خستته
_:اااهههه اره گفتی یه هفتس بغل زنم درست نخوابیدم
+:باشه باشه بریم
رفتیم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدیم و همو بغل کردیم
+:شب بخیر مونی
_:شب تو هم بخیر سوییتی
...................................................
(hotlove)
ویو ا.ت
عووفففف بازم دیر کرد
این همه میز بچین غذا درست کن آخرشم آقا نیاد و آخرشم هیچ
ولش کن بزار غذاها رو بریزم تو ظرف بزارم تو یخچال خودم برم یع فیلمی انمیشنی چیزی نگاه کنم تا بیادش با اینکه این چند وقت باهام سرد شده ولی من همیشه با مهربونی ازش استقبال میکردم
موش سر آشپز و گذاشتم نشستم
داشتم نگاه میکردم و تو فکر این بودم ک وقتی نامجون اومد باهاش سرد رفتار کنم و با این فکرا خوابم برد
ویو نامجون
نوچ داره دیرم میشه این جلسه کوفتی هم ک تموم نمیشه دلم برا ا.ت تنگ شده باهاش این چند وقت سرد بودم بخاطر کارای شرکت که ریخته بودن رو سرم
باید از دلش در میاوردم
۳۰ مین بعد
بلاخرههه تموم شد بلاخرههه میتونم برم پیش ا.ت
تو راه پیش یه گلفروشی ایستادم و گل مورد علاقشو گرفتم
"اسمرالدو" خیلی گل قشنگیه مثل خودش
با سرعت زیاد به سمت خونه میروندم جوری ک نزدیک بود چند بار بزنم به ماشینای دیگه
بلاخره رسیدم دلم خیلیی بیقراری میکرد سریع در خونه رو باز کردم چراغا خاموش بود و تلویزیون روشن بود
رفتم جلوتر ا.ت رو کاناپه خوابش برده بود آخی کیوتی تو خواب چقدر کیوت و خوردنیه
رفتم کنارش دراز کشیدم و بغلش کردم وقتی بغلش کردم یکم وول خورد بعدش بیدار شد
+:تو کی اومدی؟
_:همین الان!
+:آها شرکت که بودی چیزی خوردی؟
_:نه همش تو جلسه بودم
+:باشه الان میزو میچینم بیا غذا بخور برو دست و صورتتو بشور
_:باشه
رفتم دست و صورتمو شستم لباسامو عوض کردم و رفتم تو آشپز خونه و نشستم پشت میز
_:امممممم چاگیا خیلی خوشمزست
+:نوش جونت عزیزم
غذارو خوردیم و باهم میزو جمع کردیم
نشستیم رو کاناپه و دوباره انیمیشنو از اول گذاشت تا باهم ببینیم
_:ای وای یه چیزیو یادم رفت الان برمیگردم
+:باشه
سریع رفتم سمت ماشین و دسته گلو برداشتم و رفتم تو خونه
رفتم سمت ا.ت و گلو گرفتم سمتش
_:گل برای گل
+:وااایییی ممموووونننییییی خیلی خوشگلن مرسیی
_:خواهش میکنم،برای اینکه این چند مدت زیاد پیشت نبودم و میدونسم ناراحتی بخاطر همین برات گل مورد علاقتو گرفتم
ویو ا.ت
وقتی گلو بهم داد خیلی خوشحال شدم و وقتی اون حرفارو بهم زد خوشحال تر شدم
بخاطر همین پریدم بغلش
+:اشکال نداره مونی!
دستاشو دورم حلقه کرد و محکم بغلم کرد
از بغلش اومدم بیرونو چال گونه هاشو بوسیدم
+:حالا بیا بریم بخوابیم به نظر میاد خیلی خستته
_:اااهههه اره گفتی یه هفتس بغل زنم درست نخوابیدم
+:باشه باشه بریم
رفتیم تو اتاق و رو تخت دراز کشیدیم و همو بغل کردیم
+:شب بخیر مونی
_:شب تو هم بخیر سوییتی
۱۲.۲k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.