{{𝕬𝖋𝖘𝖆𝖓𝖊 𝕿𝖆𝖏 & 𝕿𝖆𝖐𝖍𝖙🪬🪽}}
{{𝕬𝖋𝖘𝖆𝖓𝖊 𝕿𝖆𝖏 & 𝕿𝖆𝖐𝖍𝖙🪬🪽}}
𝕻𝖆𝖗𝖙=3
نگار: پس دیگه بهشون نمیگی درسته ؟
حامی: اوکی چیزی نمیگم ولی خودت بدبخت میشی ، حالا بیا بریم پایین ناهار شک نکنن
گوشیو گذاشتم زیر تخت و رفتیم پایین
میل به غذا نداشتم ولی خب چون اون اتفاق افتاد باید میخوردم
.
ناهار که تموم شد رفتم تو اتاقم
تا نزدیکای شب به فکر فرار کردن بودم
ساعت۹ شب
روی تخت خوابم برده بود و با صدای در به خودم امدم
دیدم امیره
امیر: نگار منو بچه ها داریم میریم جایی تو هم اگه حوصلت سر رفت بگو ببرنت بیرون
نگار: باشه... کی برمیگردین؟
امیر: نمیدم ۱۲ یا ۱۱ اینا
رفتم صورتمو شستم و لب پنجره وایسادم که ببینم امیر رفت یا نه
سریع کلاهمو گذاشتم روی سرم گوشیو داشتم گذاشتم جیبم میرفتم پایین که نیکا جلوم سبز شد
نیکا: کجا با این عجله
نگار: چرا مثل ج،ن یهو میخای یهو میری ،، دارم میرم رو حیاط
نیکا: اره تو راس میگی
نگار: بیخیال بابا من دیگه نمیتونم از دست امیر فرار کنم دیگه تا کی هی برم هی بیام
𝕻𝖆𝖗𝖙=3
نگار: پس دیگه بهشون نمیگی درسته ؟
حامی: اوکی چیزی نمیگم ولی خودت بدبخت میشی ، حالا بیا بریم پایین ناهار شک نکنن
گوشیو گذاشتم زیر تخت و رفتیم پایین
میل به غذا نداشتم ولی خب چون اون اتفاق افتاد باید میخوردم
.
ناهار که تموم شد رفتم تو اتاقم
تا نزدیکای شب به فکر فرار کردن بودم
ساعت۹ شب
روی تخت خوابم برده بود و با صدای در به خودم امدم
دیدم امیره
امیر: نگار منو بچه ها داریم میریم جایی تو هم اگه حوصلت سر رفت بگو ببرنت بیرون
نگار: باشه... کی برمیگردین؟
امیر: نمیدم ۱۲ یا ۱۱ اینا
رفتم صورتمو شستم و لب پنجره وایسادم که ببینم امیر رفت یا نه
سریع کلاهمو گذاشتم روی سرم گوشیو داشتم گذاشتم جیبم میرفتم پایین که نیکا جلوم سبز شد
نیکا: کجا با این عجله
نگار: چرا مثل ج،ن یهو میخای یهو میری ،، دارم میرم رو حیاط
نیکا: اره تو راس میگی
نگار: بیخیال بابا من دیگه نمیتونم از دست امیر فرار کنم دیگه تا کی هی برم هی بیام
۵۳۹
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.