شبدر چهار برگ
سناریو ران هایتانی
معرفی
اسم ات
سن ۱۵
سن ران ۱۷
ریندو ۱۶
ات توی مدرسه هینا اینا درس میخوند و از ۱۱ سالگی با ریندو دوست بود و ران از ات خوشش نمی اومد ولی با ریندو صمیمی بودی ران هم نمیدونس شا چه پسر کشی بودید
(راستی بچه ها ات پیش ران کلاه و هودی سیاه میپوشد و رنگ چشمای شما ابی و مو و مژه سفید بود برای همین ران فکر میکرد لنز گذاشته و ارایش کرده )
(بچه ها این جا ایزانا باجی و اما زنده بودن و تنجیکو و تومان مبارزه نکرده بودن)
ویو نویسنده
ات تازه با هینا و اما یوزو ها دوست شده بود
(بچه ها ات از قبل با اعضای تومان اشنا بود و اینجا هاکای باجی میتسویا و مایکی ات رو دوست داشتن)
ات با هینا اینا رفت پیش مایکی و بقیه
مایکی: ات چان
ات: بله
مایکی: میشه بقلم کنی و نازم کنی
نکته: ات مایکی رو به چشم یه داداش بزرگ تر می بینه
ات: معلومه پیشی کوچولا
اون طرف هم هاکای باجی داشت از حسودی میترکیدن
که به گوشی ات پیام اومد
اون از طرف ریندو بود
نوشته بود:
ادامه داره
حمایت و لایک یادت نره
🔪🔪🔪🔪🔪وگرنه میام بالا سرت🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
معرفی
اسم ات
سن ۱۵
سن ران ۱۷
ریندو ۱۶
ات توی مدرسه هینا اینا درس میخوند و از ۱۱ سالگی با ریندو دوست بود و ران از ات خوشش نمی اومد ولی با ریندو صمیمی بودی ران هم نمیدونس شا چه پسر کشی بودید
(راستی بچه ها ات پیش ران کلاه و هودی سیاه میپوشد و رنگ چشمای شما ابی و مو و مژه سفید بود برای همین ران فکر میکرد لنز گذاشته و ارایش کرده )
(بچه ها این جا ایزانا باجی و اما زنده بودن و تنجیکو و تومان مبارزه نکرده بودن)
ویو نویسنده
ات تازه با هینا و اما یوزو ها دوست شده بود
(بچه ها ات از قبل با اعضای تومان اشنا بود و اینجا هاکای باجی میتسویا و مایکی ات رو دوست داشتن)
ات با هینا اینا رفت پیش مایکی و بقیه
مایکی: ات چان
ات: بله
مایکی: میشه بقلم کنی و نازم کنی
نکته: ات مایکی رو به چشم یه داداش بزرگ تر می بینه
ات: معلومه پیشی کوچولا
اون طرف هم هاکای باجی داشت از حسودی میترکیدن
که به گوشی ات پیام اومد
اون از طرف ریندو بود
نوشته بود:
ادامه داره
حمایت و لایک یادت نره
🔪🔪🔪🔪🔪وگرنه میام بالا سرت🔪🔪🔪🔪🔪🔪🔪
۳.۱k
۰۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.