آن دردِ بی درمان، میان دستهایش "لرز" میشد و میان نگاهش "خ
آن دردِ بی درمان، میان دستهایش "لرز" میشد و میان نگاهش "خون"؛ در گلویش "فریاد" و بر زبانش "بیاعتمادی!"
۴.۰k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.