p15
رفتم تو سایت دانشگاه که با چیزی که دیدم خشکم زد
یه عکس از منو سوجون بود که لخت کنار هم خوابیده بودیم
هیچی به ذهنم نمی رسید، کی همچین کاری کرده؟
مشکلش باهامون چی بوده که همچین فتوشاپ فاکی رو گذاشته تو سایت دانشگاه؟
همه داشتن پچ پچ میکردن که سوجین و دیدم که داشت بهم میخندید، فهمیدم کار اون بوده، چراا؟ من فقط خواستم باهاش دوست باشم... چرا یکی باید انقدر بیرحم باشه؟
کیفمو برداشتمو از کلاس دوییدم بیرون حتی تو راهرو دانشگاه هم همه داشتن منو نشون میدادن من که کاری باهاش نکردم چرا اینکارو کرده؟ با اینکه عکس فتوشاپه هر کسی جای من بود ناراحت میشد و از دانشگاه میرفت بیرون... رفتم بیرون تاکسی گرفتمو رفتم خونه با چشما ی اشکی رفتم در زدم جونگ سوک درو باز کرد
جونگ سوک: ها.. چرا انقدر زو... وایسا ببینمت... گریه کردی؟
رفتم بغلش کردمو شروع کردم گریه کردن اونم بغلم کرد
جونگ سوک: چی شده؟ چرا گریع میکنی؟
رفتیم تو حال و ماجرا رو براش تعریف کردم
جونگ سوک: چییی؟ اون چرا اینکارو کرده؟
ات: نمیدونم، من که کاریش نکردم، فقط خودش بهم گفت دوست باشیم و منم گفتم باشه، چرا اولین دوستم باید همچین ادم مزخرفی باشه؟
جونگ سوک: اون دختره ی عوضی...
تهیونگ: چی شده؟ ات چرا اومدی؟
ات: خب... (گفتم چی شده)
تهیونگ: گفتی کی؟ اون این بلا رو سر دختر کیم تهیونگ اورده پس نباید انتظار داشته باشع زنده بمونه
جونگ سوک: میخواین بکشینش؟
تهیونگ: اگه ات بخواد... نظرت چیه میخوای بکشمش
ات: من... راستش... نمیدونم
گوشیش زنگ خورد *
ات: الو
سوجون: الو، چرا رفتی؟
ات: سایت دانشگاهو ندیدی؟
سوجون : دیدم...کار سوجینه
ات: میدونم، چرا اینکارو کرده؟
سوجون: انگار از برادرت خوشش اومده بعد وقتی گفتن هرزست و هرروز با یکی میگرده ناراحت شده
ات: همین؟...اون دختر واقعا... تو عصبانی نیستی؟
سوجون: خیلی عصبانی و ناراحتم اما الان سوجین رو فرستادن دفتر مدیر
ات: از کجا فهمیدن کار اونه
سوجون: به یکی از دوستاش گفته و دوستش رفته به مدیر گفته
ات: یعنی دوستش دورو بوده؟
سوجون: اوهوم... فردا بیا دانشگاه، باشه؟
ات: باشه
سوجون:(خنده) خدافظ
ات: خدافظ
جومگ سوک: چی میگفت
ات: سوجین از تو خوشش میومده بخواطر همین باهام دوست بوده، اما چون چند نفر گفتن هر روز با یکی هستی ناراحت شده و اینکارو کرده
جونگ سوک: منو دوست داشته؟ فقط بخواطر این؟... این دختر واقعا...
تهیونگ:که اینطور، واقعا که...
ادامه دارد
شرط
۹ لایک
۵ کامنت
یه عکس از منو سوجون بود که لخت کنار هم خوابیده بودیم
هیچی به ذهنم نمی رسید، کی همچین کاری کرده؟
مشکلش باهامون چی بوده که همچین فتوشاپ فاکی رو گذاشته تو سایت دانشگاه؟
همه داشتن پچ پچ میکردن که سوجین و دیدم که داشت بهم میخندید، فهمیدم کار اون بوده، چراا؟ من فقط خواستم باهاش دوست باشم... چرا یکی باید انقدر بیرحم باشه؟
کیفمو برداشتمو از کلاس دوییدم بیرون حتی تو راهرو دانشگاه هم همه داشتن منو نشون میدادن من که کاری باهاش نکردم چرا اینکارو کرده؟ با اینکه عکس فتوشاپه هر کسی جای من بود ناراحت میشد و از دانشگاه میرفت بیرون... رفتم بیرون تاکسی گرفتمو رفتم خونه با چشما ی اشکی رفتم در زدم جونگ سوک درو باز کرد
جونگ سوک: ها.. چرا انقدر زو... وایسا ببینمت... گریه کردی؟
رفتم بغلش کردمو شروع کردم گریه کردن اونم بغلم کرد
جونگ سوک: چی شده؟ چرا گریع میکنی؟
رفتیم تو حال و ماجرا رو براش تعریف کردم
جونگ سوک: چییی؟ اون چرا اینکارو کرده؟
ات: نمیدونم، من که کاریش نکردم، فقط خودش بهم گفت دوست باشیم و منم گفتم باشه، چرا اولین دوستم باید همچین ادم مزخرفی باشه؟
جونگ سوک: اون دختره ی عوضی...
تهیونگ: چی شده؟ ات چرا اومدی؟
ات: خب... (گفتم چی شده)
تهیونگ: گفتی کی؟ اون این بلا رو سر دختر کیم تهیونگ اورده پس نباید انتظار داشته باشع زنده بمونه
جونگ سوک: میخواین بکشینش؟
تهیونگ: اگه ات بخواد... نظرت چیه میخوای بکشمش
ات: من... راستش... نمیدونم
گوشیش زنگ خورد *
ات: الو
سوجون: الو، چرا رفتی؟
ات: سایت دانشگاهو ندیدی؟
سوجون : دیدم...کار سوجینه
ات: میدونم، چرا اینکارو کرده؟
سوجون: انگار از برادرت خوشش اومده بعد وقتی گفتن هرزست و هرروز با یکی میگرده ناراحت شده
ات: همین؟...اون دختر واقعا... تو عصبانی نیستی؟
سوجون: خیلی عصبانی و ناراحتم اما الان سوجین رو فرستادن دفتر مدیر
ات: از کجا فهمیدن کار اونه
سوجون: به یکی از دوستاش گفته و دوستش رفته به مدیر گفته
ات: یعنی دوستش دورو بوده؟
سوجون: اوهوم... فردا بیا دانشگاه، باشه؟
ات: باشه
سوجون:(خنده) خدافظ
ات: خدافظ
جومگ سوک: چی میگفت
ات: سوجین از تو خوشش میومده بخواطر همین باهام دوست بوده، اما چون چند نفر گفتن هر روز با یکی هستی ناراحت شده و اینکارو کرده
جونگ سوک: منو دوست داشته؟ فقط بخواطر این؟... این دختر واقعا...
تهیونگ:که اینطور، واقعا که...
ادامه دارد
شرط
۹ لایک
۵ کامنت
۱۴.۱k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.