قدرت پارت 5
جشن شروع شد مردم ریلکس بودن انگار براشون مهم نبود که اونا مردن
پسراشون اومدن طرفم
سلام کردن
نامجون: من بعد از فوت پدرمون نگران امنیته مردمم
ا. ت: نگران نداره، هرچی باشه خودشو نشون میده و اینکه ما پروژه های جدید داریم ، شاید برای پروژه جدیدمون به شما نیاز داشته باشیم ، هرچی نباشه پدراتون یه پا استاد بودن تو تربیت
نامجون: خوبه
جونگ کوک: ممنون که بعد فوت پدرم اجازه دادین من اینجا بمونم ولی کی قبیله آب کنترل میکنه
جیمین: قبیله های ماهم قراره کی اداره کنه
ا. ت: دربارش فکر کردم و امشب علام میکنم صبور باشید
و رفتن بعد شام
ا. ت: گوش کنید مردم
مردم: .......
ا. ت : خیلی از موضوعاتی پیش اومد وسوال هاییه شما که باید گفته شه
ا. ت: بعد از فوت اون عزیزان برای امنیت فکر و پروژه جدیدی داریم و همینطوری
برای رییس قبایل جدید .....( استاد های خودمو گفتم )
ا. ت: اونا سابقه زیادی دارن و کار تو اداره کردن بلدن و ازشون این درخواست کردم و اوناهم قبول کردن
....... و کلی حرف دیگه زدم مردم رفتن و خیلی موافق بودن
به پسرا گفتم وایستادن
و استاد هام بودن
اومدن طرف به استاد هام هم گفتن بیان
نامجون: کار با ما داشتید
ا. ت: آره، میخواستم بگم که بعداز استاد های من شما رییس قبیله میشید و تا وقتی که نیستید استادتون هم هستن و بهتون اموزش کامل میدن
پسرا : ممنون
جونگ کوک: من اینجا باشم یا برم
نگاه کردم به استادم
استاد آب : نه بمون
استاد آتیش : ا. ت چیزایی زیادی درباره عنصر آب میدونه و میتونه کمک کنه
استادباد رو به عنصر آب: این مرد هرروز چیزه جدیدی کشف میکنه و دیگه سنش از ماها بیشتر پیر شد دیگه حوصله کسی رو نداره بهتر بمونی پیش ا. ت
استاد آب : بی مزه
رفتن پسرایه هر عنصر با یکدوم از استادا رفتن به جز جونگ کوک
رو به جونگ کوک: برو بخواب از فردا تمرین شروع میشه
جونگ کوک: چشم
تعظیم کوچیک کرد رفت
پسراشون اومدن طرفم
سلام کردن
نامجون: من بعد از فوت پدرمون نگران امنیته مردمم
ا. ت: نگران نداره، هرچی باشه خودشو نشون میده و اینکه ما پروژه های جدید داریم ، شاید برای پروژه جدیدمون به شما نیاز داشته باشیم ، هرچی نباشه پدراتون یه پا استاد بودن تو تربیت
نامجون: خوبه
جونگ کوک: ممنون که بعد فوت پدرم اجازه دادین من اینجا بمونم ولی کی قبیله آب کنترل میکنه
جیمین: قبیله های ماهم قراره کی اداره کنه
ا. ت: دربارش فکر کردم و امشب علام میکنم صبور باشید
و رفتن بعد شام
ا. ت: گوش کنید مردم
مردم: .......
ا. ت : خیلی از موضوعاتی پیش اومد وسوال هاییه شما که باید گفته شه
ا. ت: بعد از فوت اون عزیزان برای امنیت فکر و پروژه جدیدی داریم و همینطوری
برای رییس قبایل جدید .....( استاد های خودمو گفتم )
ا. ت: اونا سابقه زیادی دارن و کار تو اداره کردن بلدن و ازشون این درخواست کردم و اوناهم قبول کردن
....... و کلی حرف دیگه زدم مردم رفتن و خیلی موافق بودن
به پسرا گفتم وایستادن
و استاد هام بودن
اومدن طرف به استاد هام هم گفتن بیان
نامجون: کار با ما داشتید
ا. ت: آره، میخواستم بگم که بعداز استاد های من شما رییس قبیله میشید و تا وقتی که نیستید استادتون هم هستن و بهتون اموزش کامل میدن
پسرا : ممنون
جونگ کوک: من اینجا باشم یا برم
نگاه کردم به استادم
استاد آب : نه بمون
استاد آتیش : ا. ت چیزایی زیادی درباره عنصر آب میدونه و میتونه کمک کنه
استادباد رو به عنصر آب: این مرد هرروز چیزه جدیدی کشف میکنه و دیگه سنش از ماها بیشتر پیر شد دیگه حوصله کسی رو نداره بهتر بمونی پیش ا. ت
استاد آب : بی مزه
رفتن پسرایه هر عنصر با یکدوم از استادا رفتن به جز جونگ کوک
رو به جونگ کوک: برو بخواب از فردا تمرین شروع میشه
جونگ کوک: چشم
تعظیم کوچیک کرد رفت
۴.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.