عشق همیشگی پارت ۱۶
تهیونگ :اوه اوه به دکتر نگفتم بهوش آمدی من برم بگم رفتم گفتم دکتر آمد تو اتاق چکش کرد
از زبون سه هو
دکتر : درد نداردی
سه هو : شکمم خیلی درد دارد
دکتر دستشو گذاشت رو شکمش
دکتر : من آروم فشار میدم هر جا درد می کرد بگو سمت راست شکمم رو فشار داد وسط شکمم رو فشار داد درد نداشت سمت چپ شکمم رو فشار داد جیغ رفت هوا از درد میلرزیدم باصدای لرزونی گفتم
سه هو : خیلی درد داره
تهیونگ دستمو گرفت از درد زیاد عرق کرده بودم
فردا مرخص میشن این دارو هایی که مینویسم رو باید بخورن
دکتر رفت
از زبون تهیونگ
چند دقیقه بعد
کاترینا آمد تا سه هو رو دید خوشحال شد
بغلش کرد
کاترینا : جوابتو گرفتی
تهیونگ : اره😄
کاترینا برامون غذا گرفته بود خوردیم بعد رفت
به سه هو نگاه کردم انگار حالش خوب نبود دستمو گذاشتم روی صورتش صورتش داغ بود
تهیونگ : حالت خوبه چرا انقدر داغی
سه هو : حالم داره بهم میخوره درد دارم
تهیونگ سریع رفتم به دکتر گفتم دکتر آمد تو اتاق به من گفت بیرون بمونم چند ثانیه بعد صدای جیغ سه هو رو در آمد میخواستم برم داخل اما دکتر گفت نرم دوباره جیغ کشید دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم داخل تهیونگ : داری چیکار میکنی
دکتر : اگه این کارو نکنم خوب نمیشه
نگاهمو سمت سه هو بردم دستشو گرفتم دستش سرد شده بود خیلی نگرانش شدم ازبون سه هو
دیگه جونی برای جیغ کشیدن نداشتم
سه هو : بس ک...ک...ن
دکتر : تموم شد الان برات آرام پخش میزم
دکتر برام آرام بخش زد و رفت تهیونگدستمو گرفته بود ناز میکرد
سه هو : تهیونگ برو خونه خسته شدی
تهیونگ : نه باید پیشت بمونم
سه هو : برو من من چیزیم نمی شه
بعد کلی اسرار تهیونگ رفت خونه و بعد ۴ ساعت
تهیونگ : سلااااام
سه هو : سلام
آمد بغلم کرد
تهیونگ : دلم برات تنگ شده بود بیب
سه هو : فقط ۴ ساعت منو ندیدیا
تهیونگ : بهر حال دلم برات تنگ شده بود
ازم جداشد به لبام نگاه کرد آمد نزدیک تر
تهیونگ : عاشقتم
بعد لباش رو روی لبم گذاشت اونجایی که پاره شده بود رو مک میزد درد داشت ولی هیچی نمی گفتم لبم دوپاره پاره شده خون امد
سه هو : آخ
تهیونگ : چی شد
سه هو : هیچی لبم دوباره پاره شد
تهیونگ : ببینم
نظر بدید
از زبون سه هو
دکتر : درد نداردی
سه هو : شکمم خیلی درد دارد
دکتر دستشو گذاشت رو شکمش
دکتر : من آروم فشار میدم هر جا درد می کرد بگو سمت راست شکمم رو فشار داد وسط شکمم رو فشار داد درد نداشت سمت چپ شکمم رو فشار داد جیغ رفت هوا از درد میلرزیدم باصدای لرزونی گفتم
سه هو : خیلی درد داره
تهیونگ دستمو گرفت از درد زیاد عرق کرده بودم
فردا مرخص میشن این دارو هایی که مینویسم رو باید بخورن
دکتر رفت
از زبون تهیونگ
چند دقیقه بعد
کاترینا آمد تا سه هو رو دید خوشحال شد
بغلش کرد
کاترینا : جوابتو گرفتی
تهیونگ : اره😄
کاترینا برامون غذا گرفته بود خوردیم بعد رفت
به سه هو نگاه کردم انگار حالش خوب نبود دستمو گذاشتم روی صورتش صورتش داغ بود
تهیونگ : حالت خوبه چرا انقدر داغی
سه هو : حالم داره بهم میخوره درد دارم
تهیونگ سریع رفتم به دکتر گفتم دکتر آمد تو اتاق به من گفت بیرون بمونم چند ثانیه بعد صدای جیغ سه هو رو در آمد میخواستم برم داخل اما دکتر گفت نرم دوباره جیغ کشید دیگه نمیتونستم تحمل کنم رفتم داخل تهیونگ : داری چیکار میکنی
دکتر : اگه این کارو نکنم خوب نمیشه
نگاهمو سمت سه هو بردم دستشو گرفتم دستش سرد شده بود خیلی نگرانش شدم ازبون سه هو
دیگه جونی برای جیغ کشیدن نداشتم
سه هو : بس ک...ک...ن
دکتر : تموم شد الان برات آرام پخش میزم
دکتر برام آرام بخش زد و رفت تهیونگدستمو گرفته بود ناز میکرد
سه هو : تهیونگ برو خونه خسته شدی
تهیونگ : نه باید پیشت بمونم
سه هو : برو من من چیزیم نمی شه
بعد کلی اسرار تهیونگ رفت خونه و بعد ۴ ساعت
تهیونگ : سلااااام
سه هو : سلام
آمد بغلم کرد
تهیونگ : دلم برات تنگ شده بود بیب
سه هو : فقط ۴ ساعت منو ندیدیا
تهیونگ : بهر حال دلم برات تنگ شده بود
ازم جداشد به لبام نگاه کرد آمد نزدیک تر
تهیونگ : عاشقتم
بعد لباش رو روی لبم گذاشت اونجایی که پاره شده بود رو مک میزد درد داشت ولی هیچی نمی گفتم لبم دوپاره پاره شده خون امد
سه هو : آخ
تهیونگ : چی شد
سه هو : هیچی لبم دوباره پاره شد
تهیونگ : ببینم
نظر بدید
۲۲.۶k
۰۹ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.