وقتی ولت کرد پارت ۹
ویو جینا
همه ی مهمونا اومدن منتظر یجی با بودیم که زنگ در خورد چراغا رو خاموش کردیم شمعا رو روشن کردم رفتم جلو و در و باز کردم
ویو یجی
رفته بودم خونه ی سوجین(دوستش) مامانم کار داشت برای همین خاله نیلا اومد دنبالم گفته بودن که چاه ویلا گرفته و مامان و بابام اونجان برای همین رفتیم ویلا در و زدیم چقدر منتظر موندیم که یهو دیدم در باز شد جینا با یه کیک دم در وایساده بقیه دوستام و فامیلای نزدیک هم پشت سرش وایساده بودن اولش هنگ کردم که بعد فهمیدم تولدمه یهو از خوشحالی اشکم در اومد جینا رو انقدر محکم بغلش کردم که داشت کیک از دستش می افتاد
و همینطور بعدش همه رو بغل کردم
همه ی مهمونا اومدن منتظر یجی با بودیم که زنگ در خورد چراغا رو خاموش کردیم شمعا رو روشن کردم رفتم جلو و در و باز کردم
ویو یجی
رفته بودم خونه ی سوجین(دوستش) مامانم کار داشت برای همین خاله نیلا اومد دنبالم گفته بودن که چاه ویلا گرفته و مامان و بابام اونجان برای همین رفتیم ویلا در و زدیم چقدر منتظر موندیم که یهو دیدم در باز شد جینا با یه کیک دم در وایساده بقیه دوستام و فامیلای نزدیک هم پشت سرش وایساده بودن اولش هنگ کردم که بعد فهمیدم تولدمه یهو از خوشحالی اشکم در اومد جینا رو انقدر محکم بغلش کردم که داشت کیک از دستش می افتاد
و همینطور بعدش همه رو بغل کردم
۳.۰k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.