{غیر ممکن}
{غیر ممکن}
P33
+:من امدم ای پاریسسسس!می دانم چقدر برای من هزینه کرده اییی!
_:ارع، پاریس انقد برات هزینه کرده که نیای!
+:اه، همش زد حال!
_:باشه باشه!
+:خونه ای ه؟...
_:مگه میشه نداشته باشم؟
+:نه.
_:ولی...
+:ولی؟
_:فقط یه اتاق داره!
+:پس من تو خیابون میخوابم.
_:عمرا اگه من بزارم!
+:من باهات نمیخوابم!
_:مگه تا الان با کی خوابیدی؟
+:با تو.
_:خب پاریس و سئول چه فرقی داره؟
+:راس میگیا!
_:خدایا!منو کیک کن!
+:خدایا، کیکش نکن؛ ادمش کن این مارمولکو!
_:تا الان مارمولک بودم،الان عضوی از بدنت میشم!
+:گَمْشو بابااااااا!
(رسیدن خونه)
کوک گردن گیولو بغل کرد.
_:یعنی چه درامایی اینجا بین منو تو شکل میگیره؟
گیولو کوک و هل داد.
+:کی حوصله دراما سازی داره؟
_:شاید دراما ساختیم، کی می دونه؟
∆:سلااام!
(∆دوست کوک نا جینا)
+:این دختره کیه؟
_:دوستمه.
+:سلام!
∆:پس تو دوست دختر کوک منی؟
+:اوه،کوک من؟
∆:اوه، ببخشید همیشه اینو میگم!
ا/ت ویو:
دارم از عصبانیت میجوشم واقعا که خجالت داره، من دوس دخترشم یا تو؟
+:چرا؟
∆:چرا؟کوک من بهت نگفته بود ما از ده سالگی دوست بودیم؟
_:جینا،تو هیچوقت به من نگفتی کوکم و توی این ده سال فقط چهار سالش کره بودی و نتونستیم همو ببینیم!
∆:من بهت نگفتم؟(شونه بالا داد)
+:خع...
∆:چرا میخندی؟
+:نه، داشتم خمیازه میکشیدم. فقط همین.
خیلی خنده داره، واقعا خیلی. اخه چرا دروغ میگه؟
+:شما تو این خونه زندگی میکنین؟
∆:نه، چطور مگه؟
+:اخه، شوهرم گفت اینجا فقط یه اتاق داریم که باهم استفاده کنیم!چون میترسیدم سه تایی تو یه اتاق بخوابیم!
∆:شوهرم؟هاه، هاهاهاااا، کوک شوهرته؟اون فقط دوس پسرته و معلوم نیست کی ولت کنه؟
+:منو کوک یه ماه دیگه ازدواج میکنیم!
_:گیو...
∆+(باهم گفتن):دخالت نکن!
_:چشم!
بیا!
بیا.
هنوز بیا!
ی کوچولو!
مرسی که با چشای قشنگت خوندی❤
لایکم کن😐
P33
+:من امدم ای پاریسسسس!می دانم چقدر برای من هزینه کرده اییی!
_:ارع، پاریس انقد برات هزینه کرده که نیای!
+:اه، همش زد حال!
_:باشه باشه!
+:خونه ای ه؟...
_:مگه میشه نداشته باشم؟
+:نه.
_:ولی...
+:ولی؟
_:فقط یه اتاق داره!
+:پس من تو خیابون میخوابم.
_:عمرا اگه من بزارم!
+:من باهات نمیخوابم!
_:مگه تا الان با کی خوابیدی؟
+:با تو.
_:خب پاریس و سئول چه فرقی داره؟
+:راس میگیا!
_:خدایا!منو کیک کن!
+:خدایا، کیکش نکن؛ ادمش کن این مارمولکو!
_:تا الان مارمولک بودم،الان عضوی از بدنت میشم!
+:گَمْشو بابااااااا!
(رسیدن خونه)
کوک گردن گیولو بغل کرد.
_:یعنی چه درامایی اینجا بین منو تو شکل میگیره؟
گیولو کوک و هل داد.
+:کی حوصله دراما سازی داره؟
_:شاید دراما ساختیم، کی می دونه؟
∆:سلااام!
(∆دوست کوک نا جینا)
+:این دختره کیه؟
_:دوستمه.
+:سلام!
∆:پس تو دوست دختر کوک منی؟
+:اوه،کوک من؟
∆:اوه، ببخشید همیشه اینو میگم!
ا/ت ویو:
دارم از عصبانیت میجوشم واقعا که خجالت داره، من دوس دخترشم یا تو؟
+:چرا؟
∆:چرا؟کوک من بهت نگفته بود ما از ده سالگی دوست بودیم؟
_:جینا،تو هیچوقت به من نگفتی کوکم و توی این ده سال فقط چهار سالش کره بودی و نتونستیم همو ببینیم!
∆:من بهت نگفتم؟(شونه بالا داد)
+:خع...
∆:چرا میخندی؟
+:نه، داشتم خمیازه میکشیدم. فقط همین.
خیلی خنده داره، واقعا خیلی. اخه چرا دروغ میگه؟
+:شما تو این خونه زندگی میکنین؟
∆:نه، چطور مگه؟
+:اخه، شوهرم گفت اینجا فقط یه اتاق داریم که باهم استفاده کنیم!چون میترسیدم سه تایی تو یه اتاق بخوابیم!
∆:شوهرم؟هاه، هاهاهاااا، کوک شوهرته؟اون فقط دوس پسرته و معلوم نیست کی ولت کنه؟
+:منو کوک یه ماه دیگه ازدواج میکنیم!
_:گیو...
∆+(باهم گفتن):دخالت نکن!
_:چشم!
بیا!
بیا.
هنوز بیا!
ی کوچولو!
مرسی که با چشای قشنگت خوندی❤
لایکم کن😐
۶.۰k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.