گاهی چنان تنها هستم که به آغوش خودم پناهنده می شوم و گاهی
گاهی چنان تنها هستم که به آغوش خودم پناهنده می شوم و گاهی چنان از جمعیت بیزارم که در خودم قایم میشوم. اگر مقصود خلقت این بود که خود را ببوسیم و بگذاریم در آغوش خودمان، کاش از ابتدا خلق نمی شدیم. حالا که شدیم، گور پدر سایر چیزها. تنهاییمان را بچسبیم. نخ کنیم به گردن بیاویزیم تا هنگام دویدن بدنبال کسی، گم نشود و یا اینکه به دست هر ناکسی نیفتد.
۴۵.۴k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲