کازینو
دکتر از اتاق بیرون رفت و همون موقع جئون وارد اتاق شد .
علامت جی کی :-
علامت ا/ت:+
+: بلند شدم و ادای احترام کردم البته که در درون انقدری ازش تنفر داشتم که همینجا میتونستم بکشمش . سلام ارباب
-: سلام بهتری ؟
+: بله چقدر پرروعه حتی عذرخواهی هم نکرد
________فردا صبح ساعت ۷
ویو ا/ت :
کلویی با سرعت جت اومد سمتم گفتش که ا/ت ا/تتتت ارباب تورو خدمتکار شخصی اش کرده .
ذهن ا/ت : ایندفعه ازم چی میخواد دیگه
ا/ت: اوففف چرا خب بین این همه خدمتکار چرا من اخه ؟
کلویی: نمیدونم ولی خیلی خر شانسی
ا/ت : اون وقت چرا خوش شانس ؟
کلویی: دیوونه ای ؟ همه ی خدمتکارا میخوان با ارباب حرف بزنن از حق نگذریم خیلی خوشگل و جذابه .
ا/ت: اوف باشه بابا.
اجوما : ا/ت برو ارباب رو بیدار کن و بعدش هم برنامه ی امروزشو براش بخون
ا/ت: بله چشم .
ا/ت: از پله ها بالا رفتم و راهرو طی کردم و به اتاق ارباب رسیدم.
چندبار در زدم اما اصلا جواب نمیداد .
بلاخره جرئت کردم خودم وارد بشم رفتم نزدیکش و گفتم
ا/ت: ارباب .... ارباب بلندشید لطفا وقت صبحانه هستش
شروع کردم ضربه زدن به پوست صورتش چقدر پوست صورتش نرم بود
حس کردم دلم میخواد نوازشش کنم بخاطر همین موهاش و نوازش کردم که همون موقع دستمو کشید و انداخت رو تخت تو بغلش
ا/ت: ارباب چیکار میکنید ؟(تعجب)
جی کی :-
-: چرا میخوای نوازشم کنی ؟
ا/ت:+
ا/ت: خب راستش ....
-: برای چی اومدی ؟
+: اجوما صداتون کردن که برای صبحانه بیاین پایین
-: باشه الان میام تو برو
+: بله چشم
از اتاقش اومدم بیرون وای قبلم عین خر داشت میکوبید
*****
ادامه دارد......
علامت جی کی :-
علامت ا/ت:+
+: بلند شدم و ادای احترام کردم البته که در درون انقدری ازش تنفر داشتم که همینجا میتونستم بکشمش . سلام ارباب
-: سلام بهتری ؟
+: بله چقدر پرروعه حتی عذرخواهی هم نکرد
________فردا صبح ساعت ۷
ویو ا/ت :
کلویی با سرعت جت اومد سمتم گفتش که ا/ت ا/تتتت ارباب تورو خدمتکار شخصی اش کرده .
ذهن ا/ت : ایندفعه ازم چی میخواد دیگه
ا/ت: اوففف چرا خب بین این همه خدمتکار چرا من اخه ؟
کلویی: نمیدونم ولی خیلی خر شانسی
ا/ت : اون وقت چرا خوش شانس ؟
کلویی: دیوونه ای ؟ همه ی خدمتکارا میخوان با ارباب حرف بزنن از حق نگذریم خیلی خوشگل و جذابه .
ا/ت: اوف باشه بابا.
اجوما : ا/ت برو ارباب رو بیدار کن و بعدش هم برنامه ی امروزشو براش بخون
ا/ت: بله چشم .
ا/ت: از پله ها بالا رفتم و راهرو طی کردم و به اتاق ارباب رسیدم.
چندبار در زدم اما اصلا جواب نمیداد .
بلاخره جرئت کردم خودم وارد بشم رفتم نزدیکش و گفتم
ا/ت: ارباب .... ارباب بلندشید لطفا وقت صبحانه هستش
شروع کردم ضربه زدن به پوست صورتش چقدر پوست صورتش نرم بود
حس کردم دلم میخواد نوازشش کنم بخاطر همین موهاش و نوازش کردم که همون موقع دستمو کشید و انداخت رو تخت تو بغلش
ا/ت: ارباب چیکار میکنید ؟(تعجب)
جی کی :-
-: چرا میخوای نوازشم کنی ؟
ا/ت:+
ا/ت: خب راستش ....
-: برای چی اومدی ؟
+: اجوما صداتون کردن که برای صبحانه بیاین پایین
-: باشه الان میام تو برو
+: بله چشم
از اتاقش اومدم بیرون وای قبلم عین خر داشت میکوبید
*****
ادامه دارد......
۱۳.۵k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.