عشق و عاشقی در مدرسه۶
+چ..ون بر..ادر..مه (ترس)
_چی برادرت اما شما دو تا گفته بودین که رلین (شُک)
+دروغ گفتم (اروم)
که یهو صدای افتادن چیزی امد دقتی برگشتم دیدم که جکسون بیهوش شده و داره از سرش خون میاد
+دا...دا..ش(دادو گریه)
رفتم سمتش
+دا..دا..ش ...بی..دار..ش..و(گریه)
_پاشو باید ببریمش بیمارستان
+با..شه
با یونگی بردیمش بیمارستان بردنش اتاقعمل منتظر بودیم که یهو دکتر امد بیرون
دکتر:حاله بیمار خوبه ولی باید خیلی استراحت کنن
+ممنون
دکتر:خواهش میکنم
دکتر رفت منم نشسته بودم که
_حالت خوبه
+فکر میکنی خوبم تو داداشه منو داشتی میکشتی (داد)
_تو هم بدونه این که جوابه اعتراف منو بدی رفتی با یه پسر (داد)
+ون پسری که داری میگی داداشمه میفهمی داداشم
_من تو رو دوست دارم چقدر باید بگم دوست دارم ولی تو به من نگاهم نمیکنی
پرستار:ببخشید ولی این جا بیمارستانه
+ببخشید
پرستار :باشه راستی برادره شما به هوش امدن
+ممنونم میتونم ببینمش
پرستار :حتما
داشتم میرفتم داخل که یونگی هم با من امد
+کجا
_میام داخل
+چرا
_میخوام معذرت خواهی کنم
+باشه
رقتیم داخل که
÷جیا
+دادش حالت خوبه
÷اره فقط سرم درد میکنه
+خوب میشی ولی دکتر گفت باید خیلی استراحت کنی
_من واقعا متاسفم نباید این کارو میکردم
÷اشکالینداره
+یعنی چی که اشکالی نداره داشت تو رو میکشت
÷گفتم که اسکالی نداره درکش میکنم
_ممنونم
÷جیا میشه بری بیرون میخوام با یونگی حرف بزنم
+باشه
رفتم بیرون و روی سندلی نشستم
÷خوب حالا که جیا رفت میخوام باهات حرف بزنم
_باشه چی میخوای بهم بگی
÷من میدونم که تو خواهرم رو دوست داری
_واقعا
÷اره
_ولی ون دوسم نداره
÷اگه بخوای میتونم کمکت کنم
_ممنون
+خوب من امدم
÷کی میریم
+الان میتونیم بریم با دکتر حرف زدم گفت میتونی بری خونه
_خوب من دیگه میرم شما خواهر برادری حرف بزنید
÷حالا بودی
+راست میگه بمون
_تو میخوای بمونم
+اخه نمیتونم تنهای جکسون و ببرم خونه
÷راست میگه من خیلی سنگینم
_باشه پس بریم
یونگی کمکم کرد جکسون و ببرم خونه بعدشم خودش رفت خونه ی خودش رفتم غذا درست کردم خوردیم بعدشم خوابیدیم فردا مدرسه نداشتیم برای همین باید برم برای خونه خرید کنم و مراقبه جکسون باشم داشتم فکر میکردم که یهو خوابم برد.................
_چی برادرت اما شما دو تا گفته بودین که رلین (شُک)
+دروغ گفتم (اروم)
که یهو صدای افتادن چیزی امد دقتی برگشتم دیدم که جکسون بیهوش شده و داره از سرش خون میاد
+دا...دا..ش(دادو گریه)
رفتم سمتش
+دا..دا..ش ...بی..دار..ش..و(گریه)
_پاشو باید ببریمش بیمارستان
+با..شه
با یونگی بردیمش بیمارستان بردنش اتاقعمل منتظر بودیم که یهو دکتر امد بیرون
دکتر:حاله بیمار خوبه ولی باید خیلی استراحت کنن
+ممنون
دکتر:خواهش میکنم
دکتر رفت منم نشسته بودم که
_حالت خوبه
+فکر میکنی خوبم تو داداشه منو داشتی میکشتی (داد)
_تو هم بدونه این که جوابه اعتراف منو بدی رفتی با یه پسر (داد)
+ون پسری که داری میگی داداشمه میفهمی داداشم
_من تو رو دوست دارم چقدر باید بگم دوست دارم ولی تو به من نگاهم نمیکنی
پرستار:ببخشید ولی این جا بیمارستانه
+ببخشید
پرستار :باشه راستی برادره شما به هوش امدن
+ممنونم میتونم ببینمش
پرستار :حتما
داشتم میرفتم داخل که یونگی هم با من امد
+کجا
_میام داخل
+چرا
_میخوام معذرت خواهی کنم
+باشه
رقتیم داخل که
÷جیا
+دادش حالت خوبه
÷اره فقط سرم درد میکنه
+خوب میشی ولی دکتر گفت باید خیلی استراحت کنی
_من واقعا متاسفم نباید این کارو میکردم
÷اشکالینداره
+یعنی چی که اشکالی نداره داشت تو رو میکشت
÷گفتم که اسکالی نداره درکش میکنم
_ممنونم
÷جیا میشه بری بیرون میخوام با یونگی حرف بزنم
+باشه
رفتم بیرون و روی سندلی نشستم
÷خوب حالا که جیا رفت میخوام باهات حرف بزنم
_باشه چی میخوای بهم بگی
÷من میدونم که تو خواهرم رو دوست داری
_واقعا
÷اره
_ولی ون دوسم نداره
÷اگه بخوای میتونم کمکت کنم
_ممنون
+خوب من امدم
÷کی میریم
+الان میتونیم بریم با دکتر حرف زدم گفت میتونی بری خونه
_خوب من دیگه میرم شما خواهر برادری حرف بزنید
÷حالا بودی
+راست میگه بمون
_تو میخوای بمونم
+اخه نمیتونم تنهای جکسون و ببرم خونه
÷راست میگه من خیلی سنگینم
_باشه پس بریم
یونگی کمکم کرد جکسون و ببرم خونه بعدشم خودش رفت خونه ی خودش رفتم غذا درست کردم خوردیم بعدشم خوابیدیم فردا مدرسه نداشتیم برای همین باید برم برای خونه خرید کنم و مراقبه جکسون باشم داشتم فکر میکردم که یهو خوابم برد.................
۳.۲k
۲۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.