فیک کوک ۶
پارت ۶
کوک
آخرای شب بود جیمین هم حسابی مست کرده به بچه ها گفتم جیمین ببرن خونه
و خورم رفت خونه خوابیدم
ات
صبح که بیدار شدم دیدم بابام برگشته از خوشحالی رفتم بغلش کردم
+بابا تو چرا زود اومدی 🤨
؛دختر فردا شب پسره عموت میان میخوام درمورد یه قضیه صحبت کنم فردا شب
+باشه بابا 🙂
+بابا میگم من امشب دیر میام خونه
؛چرا خبریه
+میخوام برم با یونا بیرون
؛باشه برو
۶ساعت بعد
زنگ کوک زدم تا بیا دنبالم منم رفتم یه دوش ۲۰دیقه گرفتم
و یه لباس شیک پوشیدم دیدم کوک زنگ زده گفت که بیا پایین
کوک
ظهر ا.ت زنگ زد که عصر برم دنبالش عصر شده بود منم یه لباس شیکی پوشیدم رفتم دنباله ا.ت زنگ زدم که بیاد پایین
وقتی اومد خیلی خوشگل شده دلم میخواست همین جا به فاکش بدم
از زبان خودم :کوک و ات رسیدن به مهمونی وقتی رفتن کوک دید که سانا هست (دوست دختر قبلی کوک )کوک خیلی عصبی شده بود دیده سانا داره میاد پیشش
(علامت ؟)
؟میبینم که جئون بعد من دوست دختر پیدا کردی (نیشخنده)
[کوک فهمیده که قصده سانا چی ولی نیخواست جلوی همه بزنتش]
تا کوک خواست جواب بده ا.ت زود تر جوابش رو داد
+آدم که نمیتونه تا آخرش عمرش سینگل باشه
؟درست گفتی ولی تو هیچی درمورد کوک نمیدونی (نیشخنده)
+من همچی کوک رو میدونم (نیشخنده)
؟اگه راست میگی شغل کوک چی
+مافیا و شرکت لباس
؛خوبه چه بهشترین چی که در روز میخوره چی اونو دیگه کسی نمیدونه یکی مثل تو
+هع اینم برام مثل آب خوردنه کوک در شیرموز میخوره
ذهنه سانا :این دختر که همچی رو میدونه بزار یه دیگه از بپرسم
؟تو میدونی کوک دخترا برای هوس میخواد
+شاید تور برای هوس میخواد اما کوک تازه قراره با من ازدواج کنه (نیشخنده )
مگه نه کوک
_اره
؟اگه راست میگی که شما قرار میزارین همو بوس کنین 😑
از زبانه خودم :تا ات خواست حرف بزنه کوک اونو بوسید همه ی نگاه روی کوک و ات رفت
ات مثل گوجه قرمز شده بود
کوک
وقتی ات بوسیدم دیده قرمز شده دستش گرفتم رفتم پیشه پسرا خیلی میترسیدم که جیمین به ات بگه که میخوام دارایش رو بالا بکشم به خاطر همین نزاشتم ات از کنارم تکون بخوره
۳ساعت بعد
ات
ساعتی نگاه کردم دیدم شده ۱۲شب منم باید میرفتم خونه چون خیلی مست بود نمی توانستم تشخیص بدم داره کجا میرم به کوک گفت :
+کوک (همگی حرفاش مست حرف میزنه )
_جانم
+من باید برم خونه
_باشه الان میرم
کوک
دسته ات گرفتم ورفتم سمت خونه ی خودم چون ات مست میدونستم که باباش چیش میگه به خاطر همین بردمش خونه
زبان بنده
کوک ات مسیره خونه وقتی رسیدن ات هنوز مست بود کوک اون بغل کردم و برود داخل خونه وقتی رسیدن که یک دفع ات میبوسه کوک رو
……….
چی میخوای تا بیشتر توضیع بدم 😑
عکس اول لباس ات برای مهمونی
کوک
آخرای شب بود جیمین هم حسابی مست کرده به بچه ها گفتم جیمین ببرن خونه
و خورم رفت خونه خوابیدم
ات
صبح که بیدار شدم دیدم بابام برگشته از خوشحالی رفتم بغلش کردم
+بابا تو چرا زود اومدی 🤨
؛دختر فردا شب پسره عموت میان میخوام درمورد یه قضیه صحبت کنم فردا شب
+باشه بابا 🙂
+بابا میگم من امشب دیر میام خونه
؛چرا خبریه
+میخوام برم با یونا بیرون
؛باشه برو
۶ساعت بعد
زنگ کوک زدم تا بیا دنبالم منم رفتم یه دوش ۲۰دیقه گرفتم
و یه لباس شیک پوشیدم دیدم کوک زنگ زده گفت که بیا پایین
کوک
ظهر ا.ت زنگ زد که عصر برم دنبالش عصر شده بود منم یه لباس شیکی پوشیدم رفتم دنباله ا.ت زنگ زدم که بیاد پایین
وقتی اومد خیلی خوشگل شده دلم میخواست همین جا به فاکش بدم
از زبان خودم :کوک و ات رسیدن به مهمونی وقتی رفتن کوک دید که سانا هست (دوست دختر قبلی کوک )کوک خیلی عصبی شده بود دیده سانا داره میاد پیشش
(علامت ؟)
؟میبینم که جئون بعد من دوست دختر پیدا کردی (نیشخنده)
[کوک فهمیده که قصده سانا چی ولی نیخواست جلوی همه بزنتش]
تا کوک خواست جواب بده ا.ت زود تر جوابش رو داد
+آدم که نمیتونه تا آخرش عمرش سینگل باشه
؟درست گفتی ولی تو هیچی درمورد کوک نمیدونی (نیشخنده)
+من همچی کوک رو میدونم (نیشخنده)
؟اگه راست میگی شغل کوک چی
+مافیا و شرکت لباس
؛خوبه چه بهشترین چی که در روز میخوره چی اونو دیگه کسی نمیدونه یکی مثل تو
+هع اینم برام مثل آب خوردنه کوک در شیرموز میخوره
ذهنه سانا :این دختر که همچی رو میدونه بزار یه دیگه از بپرسم
؟تو میدونی کوک دخترا برای هوس میخواد
+شاید تور برای هوس میخواد اما کوک تازه قراره با من ازدواج کنه (نیشخنده )
مگه نه کوک
_اره
؟اگه راست میگی که شما قرار میزارین همو بوس کنین 😑
از زبانه خودم :تا ات خواست حرف بزنه کوک اونو بوسید همه ی نگاه روی کوک و ات رفت
ات مثل گوجه قرمز شده بود
کوک
وقتی ات بوسیدم دیده قرمز شده دستش گرفتم رفتم پیشه پسرا خیلی میترسیدم که جیمین به ات بگه که میخوام دارایش رو بالا بکشم به خاطر همین نزاشتم ات از کنارم تکون بخوره
۳ساعت بعد
ات
ساعتی نگاه کردم دیدم شده ۱۲شب منم باید میرفتم خونه چون خیلی مست بود نمی توانستم تشخیص بدم داره کجا میرم به کوک گفت :
+کوک (همگی حرفاش مست حرف میزنه )
_جانم
+من باید برم خونه
_باشه الان میرم
کوک
دسته ات گرفتم ورفتم سمت خونه ی خودم چون ات مست میدونستم که باباش چیش میگه به خاطر همین بردمش خونه
زبان بنده
کوک ات مسیره خونه وقتی رسیدن ات هنوز مست بود کوک اون بغل کردم و برود داخل خونه وقتی رسیدن که یک دفع ات میبوسه کوک رو
……….
چی میخوای تا بیشتر توضیع بدم 😑
عکس اول لباس ات برای مهمونی
۱۵.۵k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.