سناریو 14
وقتی تو دعوا کنترلشون رو از دست میدن و بهت میگن : " کاش همون موقعی که می خواستی خودکشی کنی میمردی "
و تو همون جا میری یه تیغ میزاری رو رگ دستت و میگی : خب الآن تمومش میکنم
نامجون : ات ... توروخدا اون رو بذار کنار ... من یه زری زدم ... تو نباید جدی بگیری * با داد و گریه *
جین : اتتتتت ... غلط کردم ... لطفا ... اون رو بزار کنار... ببخشید ... * با گریه ی بلند *
یونگی : میره لبه ی پنجره و میگه : فقط لازمه یه حرکت بکنی تا منم خودم رو بندازم پایین * با بغض *
جیهوپ : من غلط کردم ات لطفا ... من بدون تو نمی تونم ... خواهش میکنم... * با گریه *
جیمین : مثل جیهوپ
تهیونگ : میتونی اینکار رو انجام بدی ولی گفته باشم که برای من بعد تویی وجود نداره چون منم میام پیشت * با بغض *
جونگ کوک : سریع میاد و تیغ رو از دستت میکشه بیرون و ات خودش رو میندازه تو بغل کوک و گریه میکنه
کوک : مگه بهم قول ندادی دیگه دست به این کار نزنی ؟ * با گریه *
ات : کوک ... من ... من تحمل اینکه این حرف رو بگی رو ندارم * با گریه *
کوک : من اشتباه کردم ... باور کن عصبانی بودم ... من عاشقتم ... بدون تو نمی تونم
❤🍓
و تو همون جا میری یه تیغ میزاری رو رگ دستت و میگی : خب الآن تمومش میکنم
نامجون : ات ... توروخدا اون رو بذار کنار ... من یه زری زدم ... تو نباید جدی بگیری * با داد و گریه *
جین : اتتتتت ... غلط کردم ... لطفا ... اون رو بزار کنار... ببخشید ... * با گریه ی بلند *
یونگی : میره لبه ی پنجره و میگه : فقط لازمه یه حرکت بکنی تا منم خودم رو بندازم پایین * با بغض *
جیهوپ : من غلط کردم ات لطفا ... من بدون تو نمی تونم ... خواهش میکنم... * با گریه *
جیمین : مثل جیهوپ
تهیونگ : میتونی اینکار رو انجام بدی ولی گفته باشم که برای من بعد تویی وجود نداره چون منم میام پیشت * با بغض *
جونگ کوک : سریع میاد و تیغ رو از دستت میکشه بیرون و ات خودش رو میندازه تو بغل کوک و گریه میکنه
کوک : مگه بهم قول ندادی دیگه دست به این کار نزنی ؟ * با گریه *
ات : کوک ... من ... من تحمل اینکه این حرف رو بگی رو ندارم * با گریه *
کوک : من اشتباه کردم ... باور کن عصبانی بودم ... من عاشقتم ... بدون تو نمی تونم
❤🍓
۹.۶k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.