♡عشق خشن من ♡

♡عشق خشن من ♡

P6

+تهیونگااااا
-(پشمام حاجی چایی نخورده داداش شدی براچی تهیونگاااا)جانم؟
+یلحظه میای؟
-اوکی*رفت اتاق*
<اومد تو اتاق >
-بله کاریم داش...*حرفش با خوردن لبای ات به لباش نصفه موند*
+عاشقتم کیم تهیونگ*لبخند*
-*اولش تو شک بود ولی بعدش*جدی میگی ات<ذوق کرده بچم🎀>
+*یه بوس دیگه میزنه به لباش*آره جدی گفتم
-واقعا*بلندش میکنه و تو هوا میچرخونتش*واقعا ممنونم
+*میخنده*بزارم پایین تهیونگ <هر هر هر هر اصلا حسودیم نشد>
-*گزاشتش پایین بغلش کرد*نمیدونی ات نمیدونی چقدر خوشحال شدم قبل از تو من آدم خیلی افسرده و بی روحی بودم ولی الان دیگه نیستم
+دوست دارم کیم تهیونگ
-ولی من دوست ندارم... عاشقتم کیم ات



چند سال بعد

+یاااا تهیونگاااا
-جانم عزیزم چیشده
+من... من حاملممممم
-هاا(یاد اون گربه بیوفتید🤡)

*بیبی چک رو نشونش میدی*

+ببین دو تا خط داره من حاملم
-یسسسس بلخره تمام شب بیداری هام جواب داد
-راستییی اسمشو چی بزاریم اصلا دختره یا پسر اصلا چند قلو یا مثل....
+فکر کنم چند تا بچه دارم*اشاره به تهیونگ*
-یاا من فقط هیجان زده شدم
+باش باش بریم کوچولو ی من
-بریم بیبی


خب ...
تموم شد دیگههههه
منتظرررر چی هستیییی هاااا
منتظری تهیوونگ بیاد بگیرتتتتتت
بزنن لایکوووو♡