وقتی جفتشون عاشق یه دختر میشن p³
تهیونگ صورتش رو سمت ا.تی که با چشمای متعجب نگاه میکرد برگردوند: اوم.... هات چاکلت!! منم هات چاکلت دوست دارم... چیه؟ چرا اونجوری نگام میکنی؟ هوم؟؟
ا.ت در حال تلاش کردم برای نگه داشتن خنده اش ادامه داد: هی.. هیچی... ف..فقط بالای لبتون شکلاتی شده
تهیونگ انگشتش رو روی لبش کشید و پرسید: رفت؟
ا.ت سرش رو به نشونه منفی تکون داد و تهیونگ دوباره سعی کرد تا شکلات رو پاک کنه....
درگیری تهیونگ باعث بلند خندیدن ا.ت شد که توجه تهیونگ بهش جلب شد: هییی، به چی میخندی؟؟؟ به من؟؟؟ یعنی هنوز شکلاتیه؟؟؟؟
ا.ت با صدایی که هنوز تار و پود خنده توش مونده بود جواب داد: اوهوم هنوز شکلاتیه
و با انگشتش شکلات بالای لب تهیونگ رو پاک کرد: خب پاک شد آقای کیم ، من برم ؟
تهیونگ اخمی کرد و جواب داد: سه تا نکته ، یک اینکه متنفرم از اینکه کسی که برام بینهایت دوست داشتنیه رسمی صدام کنه .. پس صدام کن تهیونگ یا هر چیزی که با اون راحتی
نکته دوم، اینکه نزدیک جونگ کوک نمیشی! شد؟
نکته سوم هم اینکه خیر نمیری چون به استراحت نیاز دارم و فقط تو منو خوب میکنی!
حالا هم صاف بشین میخوام سرم رو بزارم روی شونت.
تهیونگ سرش رو روی شونه ا.ت گذاشت و دست ا.ت رو بین دستای بزرگ و مردونش گرفت: مثل مُسکنی برام! وایب آرامش بهم میدی
ا.ت لبخندی زد و جواب داد: موهات.... خیلی خوبه..... دوسشون دارم...
بهم حس امنیت میدی.... انگار ..... وقتی کنارتم ... در امانم......
ا.ت در حال تلاش کردم برای نگه داشتن خنده اش ادامه داد: هی.. هیچی... ف..فقط بالای لبتون شکلاتی شده
تهیونگ انگشتش رو روی لبش کشید و پرسید: رفت؟
ا.ت سرش رو به نشونه منفی تکون داد و تهیونگ دوباره سعی کرد تا شکلات رو پاک کنه....
درگیری تهیونگ باعث بلند خندیدن ا.ت شد که توجه تهیونگ بهش جلب شد: هییی، به چی میخندی؟؟؟ به من؟؟؟ یعنی هنوز شکلاتیه؟؟؟؟
ا.ت با صدایی که هنوز تار و پود خنده توش مونده بود جواب داد: اوهوم هنوز شکلاتیه
و با انگشتش شکلات بالای لب تهیونگ رو پاک کرد: خب پاک شد آقای کیم ، من برم ؟
تهیونگ اخمی کرد و جواب داد: سه تا نکته ، یک اینکه متنفرم از اینکه کسی که برام بینهایت دوست داشتنیه رسمی صدام کنه .. پس صدام کن تهیونگ یا هر چیزی که با اون راحتی
نکته دوم، اینکه نزدیک جونگ کوک نمیشی! شد؟
نکته سوم هم اینکه خیر نمیری چون به استراحت نیاز دارم و فقط تو منو خوب میکنی!
حالا هم صاف بشین میخوام سرم رو بزارم روی شونت.
تهیونگ سرش رو روی شونه ا.ت گذاشت و دست ا.ت رو بین دستای بزرگ و مردونش گرفت: مثل مُسکنی برام! وایب آرامش بهم میدی
ا.ت لبخندی زد و جواب داد: موهات.... خیلی خوبه..... دوسشون دارم...
بهم حس امنیت میدی.... انگار ..... وقتی کنارتم ... در امانم......
۱۲.۲k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.