فیک تهیونگ 🐻 پارت ۱۹
از زبان تهیونگ
ا/ت رو گذاشتم روی تخت و خودم هم لباسم رو عوض کردم
یه شلوارک گشاد مشکی پوشیدم ( بالاتنه لخت )
کنار ا/ت دراز کشیدم و آروم گفتم: نمیدونم چرا تو کاری کردی که خودم رو نمیشناسم
و خوابیدم ...
صبح
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم و دیدم که تهیونگ کنارم خوابیده
یهو دیدم که لباس تنش نیست و یه جیغ بلند زدم
از خواب پرید ( بیچاره بچم 🥲 ) گفت: چه مرگتههههه ؟
گفتم: تو برای چی لباس تنت نیست ؟؟
گفت: چون گرمه
ساعت رو نگاه کردم ساعت ۱ ظهر بود
به تهیونگ گفتم: من گشنمه غذا میخوامممم
گفت: آفرین بلند شو برو یه چیزی درست کن بخوریم
گفتم: من حوصله ندارم غذا بپزم
خودم رو جرررر دادم که راضی شد غذا بپزه
فلش بک به فردا صبح
از زبان ا/ت
احساس کردم وسط پام خیسه
سریع رفتم دستشویی
آیییششش آخه الان چرا ؟
چه وقتش بود 😭
گوشیم رو هم همراهم برده بودم دستشویی زنگ زدم به تهیونگ با صدای خواب آلود جواب داد : چی میگی
گفتم: میشه یه دقیقه بیای دم دستشویی ؟
گفت: باشه
اومد و در رد در رو آروم باز کرد گفت: چیه ؟
گفتم: خجالت میکشم بهت بگم
گفت: بگو چه مرگته میخوام برم بخوابم
گفتم: نوار بهداشتی میخوام
گفت: وایسا چی شد ؟
گفتم: بهت گفتم نوار بهداشتی میخواممممم ( با کمی داد )
تهیونگ رفت و برام نوار آورد
کار های لازم رو انجام دادم و رفتم بیرون
...
از اونجایی که کم نوشتم شرایط رو کم میزارم
لایک ۳ ✓
کامنت ۱۰ ✓
خدایی آسون ترین شرایط دنیاست
ا/ت رو گذاشتم روی تخت و خودم هم لباسم رو عوض کردم
یه شلوارک گشاد مشکی پوشیدم ( بالاتنه لخت )
کنار ا/ت دراز کشیدم و آروم گفتم: نمیدونم چرا تو کاری کردی که خودم رو نمیشناسم
و خوابیدم ...
صبح
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم و دیدم که تهیونگ کنارم خوابیده
یهو دیدم که لباس تنش نیست و یه جیغ بلند زدم
از خواب پرید ( بیچاره بچم 🥲 ) گفت: چه مرگتههههه ؟
گفتم: تو برای چی لباس تنت نیست ؟؟
گفت: چون گرمه
ساعت رو نگاه کردم ساعت ۱ ظهر بود
به تهیونگ گفتم: من گشنمه غذا میخوامممم
گفت: آفرین بلند شو برو یه چیزی درست کن بخوریم
گفتم: من حوصله ندارم غذا بپزم
خودم رو جرررر دادم که راضی شد غذا بپزه
فلش بک به فردا صبح
از زبان ا/ت
احساس کردم وسط پام خیسه
سریع رفتم دستشویی
آیییششش آخه الان چرا ؟
چه وقتش بود 😭
گوشیم رو هم همراهم برده بودم دستشویی زنگ زدم به تهیونگ با صدای خواب آلود جواب داد : چی میگی
گفتم: میشه یه دقیقه بیای دم دستشویی ؟
گفت: باشه
اومد و در رد در رو آروم باز کرد گفت: چیه ؟
گفتم: خجالت میکشم بهت بگم
گفت: بگو چه مرگته میخوام برم بخوابم
گفتم: نوار بهداشتی میخوام
گفت: وایسا چی شد ؟
گفتم: بهت گفتم نوار بهداشتی میخواممممم ( با کمی داد )
تهیونگ رفت و برام نوار آورد
کار های لازم رو انجام دادم و رفتم بیرون
...
از اونجایی که کم نوشتم شرایط رو کم میزارم
لایک ۳ ✓
کامنت ۱۰ ✓
خدایی آسون ترین شرایط دنیاست
۹.۶k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.