دو پارتی (درخواستی)
(چون نگفتی موضوع چطور باشه و چطوری بنویسم پس خودم یه موضوع انتخاب کردم و مینویسم امیدوارم دوسش داشته باشی )
موضوع : وقتی یه روانی توی یه نگاه عاشقت میشه
ویو ا.ت
امروز روز عروسی عمه ام هست و باید برم آرایشگاه ولی از آرایش کردن خیلی بدم میاد برای همین به آرایشگر گفتم زیاد آرایشم نکنه .... بعد از تموم شدن کار آرایشگر خودم و توی آینه نگاه کردم خیلی خوشگل شده بودم بعد از تشکر کردن از آرایشگاه خارج شدم و به محل عروسی رفتیم .... مامانم بهم گفته بود که پسر داداش داماد روانیه و برای عروسی میاد و تا جای که میتونم بهتره توی دید نباشم ....... ولی اگه روانی باشه که نمیاد عروسی میاد ... بهتره به اینجور چیزا فکر نکنم ... بعد از رسیدن به محل عروسی.... وارد شدیم ... کنار مادرم ایستاده بودم که یکی از دوستام و دیدم .... بعد از گفتن به مادرم پیش دوستم رفتم ... و کنارش نشستم ....
@چطوری
+خوبم تو چطوری
@منم خوبم
داشتیم باهم حرف میزدیم که ....
@ا.ت
+ها
@یه چیزی بگم ولی به پشت سرت نگاه نکن
+اوک بگو
@اون پسر روانیه داداش داماد هست زول زده بهت
+یعنی چی
@فکر کنم ازت خوشش میاد
+نه بابا اون که منو تا حالا ندیده
@نمیدونم شاید اشتباه میگم
یه حرف زدنمون ادامه دادیم که بلاخره .... عروس و داماد اومدن و همه بلند شدیم و دست میزدیم ..... بعد از خوندن عقد وقت رقص بود همه داشتن با هم میرقصیدن که ..... یکی از فامیل نزدیک دوستم شد و بهش درخواست داد این دوست سینگل بدبخت منم زود باهاش رفت .... فقط من نشسته بودم و بهشون نگاه میکردم که .... دستی جلوم قرار گرفت ... وقتی سرم و بلند کردم ... این همون پسره روانی است که ..
-باهام میرقصی
+ااااا..... خب... با..شه
دستش و گرفتم ... و از میز بلند شدم .... دستم و روی شونه اش گذاشتم و اون یکی دستمم توی دستش گذاشتم .... دستش و روی کمرم حس کردم بدنم یکم لرزید اولین باری بود داشتم با یکی میرقصیدم کمرم و فشار داد و منو نزدیک خودش کرد ......... وقتی دستش و روی کمرم میکشید مور مورم میشد ... سرش و نزدیک گوشم کرد
- خیلی خوشگلی .....ولی لباست زیادی بازه
+ببخشید ولی به شما ربطی نداره
-که به من ربطی نداره.... وقتی ۲ قلو حام...له بشی اون موقع میفهمی به چه ربطی داره
حرفاش خیلی عجیب بود ... دستم و از دستش کشیدم و ازش دور شدم و روی میزم نشستم که .....
ادامه دارد
موضوع : وقتی یه روانی توی یه نگاه عاشقت میشه
ویو ا.ت
امروز روز عروسی عمه ام هست و باید برم آرایشگاه ولی از آرایش کردن خیلی بدم میاد برای همین به آرایشگر گفتم زیاد آرایشم نکنه .... بعد از تموم شدن کار آرایشگر خودم و توی آینه نگاه کردم خیلی خوشگل شده بودم بعد از تشکر کردن از آرایشگاه خارج شدم و به محل عروسی رفتیم .... مامانم بهم گفته بود که پسر داداش داماد روانیه و برای عروسی میاد و تا جای که میتونم بهتره توی دید نباشم ....... ولی اگه روانی باشه که نمیاد عروسی میاد ... بهتره به اینجور چیزا فکر نکنم ... بعد از رسیدن به محل عروسی.... وارد شدیم ... کنار مادرم ایستاده بودم که یکی از دوستام و دیدم .... بعد از گفتن به مادرم پیش دوستم رفتم ... و کنارش نشستم ....
@چطوری
+خوبم تو چطوری
@منم خوبم
داشتیم باهم حرف میزدیم که ....
@ا.ت
+ها
@یه چیزی بگم ولی به پشت سرت نگاه نکن
+اوک بگو
@اون پسر روانیه داداش داماد هست زول زده بهت
+یعنی چی
@فکر کنم ازت خوشش میاد
+نه بابا اون که منو تا حالا ندیده
@نمیدونم شاید اشتباه میگم
یه حرف زدنمون ادامه دادیم که بلاخره .... عروس و داماد اومدن و همه بلند شدیم و دست میزدیم ..... بعد از خوندن عقد وقت رقص بود همه داشتن با هم میرقصیدن که ..... یکی از فامیل نزدیک دوستم شد و بهش درخواست داد این دوست سینگل بدبخت منم زود باهاش رفت .... فقط من نشسته بودم و بهشون نگاه میکردم که .... دستی جلوم قرار گرفت ... وقتی سرم و بلند کردم ... این همون پسره روانی است که ..
-باهام میرقصی
+ااااا..... خب... با..شه
دستش و گرفتم ... و از میز بلند شدم .... دستم و روی شونه اش گذاشتم و اون یکی دستمم توی دستش گذاشتم .... دستش و روی کمرم حس کردم بدنم یکم لرزید اولین باری بود داشتم با یکی میرقصیدم کمرم و فشار داد و منو نزدیک خودش کرد ......... وقتی دستش و روی کمرم میکشید مور مورم میشد ... سرش و نزدیک گوشم کرد
- خیلی خوشگلی .....ولی لباست زیادی بازه
+ببخشید ولی به شما ربطی نداره
-که به من ربطی نداره.... وقتی ۲ قلو حام...له بشی اون موقع میفهمی به چه ربطی داره
حرفاش خیلی عجیب بود ... دستم و از دستش کشیدم و ازش دور شدم و روی میزم نشستم که .....
ادامه دارد
۲.۳k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.