now post
part 13✨🪐
پی سریع رفت بیرون و چند نفری رو صدا زد و بهشون گفت
پی:برید همونجایی که لینا افتاده بود بگردید دنبال رد خون و یه زره شو بردارید و بدید به من.
پسر:چشم
و رفت پی اومد پیشم گفت
پی:تو چرا بیهوش شدی؟ چرا نرفتی؟
لینا:خواستم برم نتونستم،نمیشد همینجوری بزارمتون برم که اونم وقتی هیچکس و ندارید مراقبتون باشه.
نامی با تن صدایی که داد نبود ولی بلند بود گفت
نامی:تو چرا خودتو تو دردسر انداختی اصلا به تو چه.
بهش توجهی نکردم یه لیوان اب ازشون خواستم و همون موقع پلیس اومد و منو بردن اگاهی برای توضیحات بیشتر راجب حادثه.
پلیس:چند نفر بودن؟ میشه یه چیز خلاصه کلی بهم بگید و چیز مهمی رو جا نندازید من فیلم دوربینای مدار بسته رو دیدم شما تقریبا میتونستید صورتشون رو ببینید.
همه چیز رو گفتم به اضافه یه سری چیز های دیگه
لینا: یکیشون یه گوش نداشت همونی که اسل.حه رو ازش گرفتم ، و اینکه کره ای نبودن چون لهجه کره ای نداشتن قشنگ معلوم بود تازه یاد گرفته بودن و نمیتونستن مثل ادمای عادی راحت صحبت کنن.
پلیس: میتونید برید اگه بازم چیزی یادتون اومد ممنون میشم خبرم کنید
بلند شدم و به سمت خونه راه افتادم.
دلسا:لینااا بلایی سرت نیارن، نریزن سرت بزننت یا بکشنت
لینا:دلسا اروم باش من خودم تکی زدمشون پس مطمئن باشه اگه دوباره تکرار بشه از پس خودم برمیام.
دلسا:لینااا اونا خطرناکن چرا نمیفهمیی
لینا:باشه تو اروم باش انقدرم داد نزن من خودم مراقب خودم هستم.
دلسا:لینا خیلی عوضی خیلی عوضی
لینا:میدونم میدونم😂
یه هفته گذشت و خبری از پلیس و اون قاتلا نبود یعنی سراغ من نیومدن خوشبختانه.
لی هو بهم زنگ زد و گفت
لی هو: حالا که تورو هم میشناسن بهتره بیای با ما کار کنی تا پیداش کنیم اعضا هم قبول کردن که بیای فردا صبح بیا کمپانی.
اوکی دادم و صبح رفتم کمپانی.
سر یه میز نشسته بودیم با سه نفر دیگه که نمیشناختمشون و اعضا و پی و لی هو
پی:خب لینا این قرارداده بخونش اگه میخوای چیزی اضافه کنی یا با یه بندش مشکل داری بگو تا درستش کنیم
قرارداد رو خوندم و هیچ مشکلی باهاش نداشتم فقط یه بندش ذهن منو درگیر کرد
لینا:بند ۴۰چرا من باید با پسرا هم خونه باشم و هر جا که اونا میرن و من میرم باید باهام بیان؟
منتظر لایک و کامنتاتون هستم.💜
پی سریع رفت بیرون و چند نفری رو صدا زد و بهشون گفت
پی:برید همونجایی که لینا افتاده بود بگردید دنبال رد خون و یه زره شو بردارید و بدید به من.
پسر:چشم
و رفت پی اومد پیشم گفت
پی:تو چرا بیهوش شدی؟ چرا نرفتی؟
لینا:خواستم برم نتونستم،نمیشد همینجوری بزارمتون برم که اونم وقتی هیچکس و ندارید مراقبتون باشه.
نامی با تن صدایی که داد نبود ولی بلند بود گفت
نامی:تو چرا خودتو تو دردسر انداختی اصلا به تو چه.
بهش توجهی نکردم یه لیوان اب ازشون خواستم و همون موقع پلیس اومد و منو بردن اگاهی برای توضیحات بیشتر راجب حادثه.
پلیس:چند نفر بودن؟ میشه یه چیز خلاصه کلی بهم بگید و چیز مهمی رو جا نندازید من فیلم دوربینای مدار بسته رو دیدم شما تقریبا میتونستید صورتشون رو ببینید.
همه چیز رو گفتم به اضافه یه سری چیز های دیگه
لینا: یکیشون یه گوش نداشت همونی که اسل.حه رو ازش گرفتم ، و اینکه کره ای نبودن چون لهجه کره ای نداشتن قشنگ معلوم بود تازه یاد گرفته بودن و نمیتونستن مثل ادمای عادی راحت صحبت کنن.
پلیس: میتونید برید اگه بازم چیزی یادتون اومد ممنون میشم خبرم کنید
بلند شدم و به سمت خونه راه افتادم.
دلسا:لینااا بلایی سرت نیارن، نریزن سرت بزننت یا بکشنت
لینا:دلسا اروم باش من خودم تکی زدمشون پس مطمئن باشه اگه دوباره تکرار بشه از پس خودم برمیام.
دلسا:لینااا اونا خطرناکن چرا نمیفهمیی
لینا:باشه تو اروم باش انقدرم داد نزن من خودم مراقب خودم هستم.
دلسا:لینا خیلی عوضی خیلی عوضی
لینا:میدونم میدونم😂
یه هفته گذشت و خبری از پلیس و اون قاتلا نبود یعنی سراغ من نیومدن خوشبختانه.
لی هو بهم زنگ زد و گفت
لی هو: حالا که تورو هم میشناسن بهتره بیای با ما کار کنی تا پیداش کنیم اعضا هم قبول کردن که بیای فردا صبح بیا کمپانی.
اوکی دادم و صبح رفتم کمپانی.
سر یه میز نشسته بودیم با سه نفر دیگه که نمیشناختمشون و اعضا و پی و لی هو
پی:خب لینا این قرارداده بخونش اگه میخوای چیزی اضافه کنی یا با یه بندش مشکل داری بگو تا درستش کنیم
قرارداد رو خوندم و هیچ مشکلی باهاش نداشتم فقط یه بندش ذهن منو درگیر کرد
لینا:بند ۴۰چرا من باید با پسرا هم خونه باشم و هر جا که اونا میرن و من میرم باید باهام بیان؟
منتظر لایک و کامنتاتون هستم.💜
۳.۳k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.