هیولا پنهان پارت 8 ( هشت بود دیگه ؟ )
یونگی رفت تا همه چی رو بزاره کف دست سامر
پیامی براش فرستاد ( درسته وسط جنگله ولی زندگی بدون گوشی سخته خب😂 )
پیام : سامر برو بیرون و کنار درخت چنار وایسا تا من بیام ( درخت چنار جاییه که همیشه باهم حرف میزنن )
سامر پیامش رو دید و به بهونه آب اوردن رفت بیرون
یونگی هم چند دقیقه بعدش رفت پیشش
* ببخشید دیر اومدم
€ نه عیب نداره
€ چی شد ؟ چی گفت ؟
* " تعریف ماجرا "
€ چی ؟ چرا ؟
* که بهمون شک نکنن و فکر نکنن میخوام نقشه شون رو بهم بریزم
€ میخوای گولشون بزنی ؟
* اوهوم ، و نقشه ای که کشیدم رو بگم ؟
€ بگو
* ببین امشب من تو رو میفرستم خونه پدر مادرت ولی بهشون الکی میگم که توی خونه ای و تو هم از پدر مادرت میخوای که قدرتت رو بهت برگردونن !
€ چرا ؟
* چون باید شب بعدش که پدر نامجون میاد اون رو به انسان تبدیل کنی
€ اها ، خوبه خوشم اومد
* ببین چه باهوشم
€ راستی نامجون چی ؟ اونو چیکار میکنی ؟ اون بیچاره کلا خبر نداره چی به چیه
* اونو بعدا یه کاریش میکنم
€ اوکی نگفت ساعت چند ؟
* 9 شب
€ اوهوم باش
.
.
.
ببخشید میدونم این پارت کم بود
عوضش امروز یکی دیگه میزارم
پیامی براش فرستاد ( درسته وسط جنگله ولی زندگی بدون گوشی سخته خب😂 )
پیام : سامر برو بیرون و کنار درخت چنار وایسا تا من بیام ( درخت چنار جاییه که همیشه باهم حرف میزنن )
سامر پیامش رو دید و به بهونه آب اوردن رفت بیرون
یونگی هم چند دقیقه بعدش رفت پیشش
* ببخشید دیر اومدم
€ نه عیب نداره
€ چی شد ؟ چی گفت ؟
* " تعریف ماجرا "
€ چی ؟ چرا ؟
* که بهمون شک نکنن و فکر نکنن میخوام نقشه شون رو بهم بریزم
€ میخوای گولشون بزنی ؟
* اوهوم ، و نقشه ای که کشیدم رو بگم ؟
€ بگو
* ببین امشب من تو رو میفرستم خونه پدر مادرت ولی بهشون الکی میگم که توی خونه ای و تو هم از پدر مادرت میخوای که قدرتت رو بهت برگردونن !
€ چرا ؟
* چون باید شب بعدش که پدر نامجون میاد اون رو به انسان تبدیل کنی
€ اها ، خوبه خوشم اومد
* ببین چه باهوشم
€ راستی نامجون چی ؟ اونو چیکار میکنی ؟ اون بیچاره کلا خبر نداره چی به چیه
* اونو بعدا یه کاریش میکنم
€ اوکی نگفت ساعت چند ؟
* 9 شب
€ اوهوم باش
.
.
.
ببخشید میدونم این پارت کم بود
عوضش امروز یکی دیگه میزارم
۵.۹k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.