دآستآن ترسنآک واقعے!ق۲ـ؛)🔞
ادآمہ مطلب پست قبلے؛)
مادرم سوره ی آیت الکرسی رو مکررا میخوند و ما هم هر کاری می کردیم ک در باز بشه نمی شد تا این ک سکوت همه جاروگرفت و در ب خودی خود باز شد و جنازه ینیمه جون حامد همه جاش خونی و زخمی بود رو زمین بود سریع رسوندیمش بیمارستان اونجا پانسمانش کردن ولی حامد اون حامد قبل نبود و بعد دو روز ترخیصش کردن و اوردیمش خونه و مادرم از من خواست برم همون پیرمرد رو بیارم و رفتم آوردمش بالا سر حامد هرز گاهی حامد جیغ میزد خودش رو کتک میزد تن و صورتش رو زخمی میکرد اما وقتی مادرم بالا سرش قرآن و خصوصا زیارت عاشورا میخوند حامد آروم میشد پیرمرد دعایی رو خوند و تو چشم های حامد نگاه کرد و آرومفوت کرد تو چشماش حرارتی از چشماش بلند شد ک کناره های چشمش رو از شدتتگرما سرخ کرد پیرمرد گفت این پسر خیلی دوام نمیاره و می میمیره ما حرفش رو قبول نکردیم و ازش دلیل قانع کننده خواستیم گفت حامد این بار وارد حریم قبرستانی جن های کافر شده و ب هیچ دین و ایینی آروم نمیشن و وارد جسم حامد شدن و این حامد نیست ک خودش رو میزنه بلکه اونا هستن مادرم از کنار حامد تکون نمی خورد و قرآن میخوند یک شب حامد با مادرم صحبت کرده بود گفته بود مامان س نفر سمت چپم و س نفر سمت راستم ک قیافه های خیلی وحشتناکی دارن و با شلاق ها و چوب هاشون منو کتک میزنن و میگن منتظر هستیم ک زودتر بمیری تا روح تو با خودمون ببریم اما قرآن خواندن مادرت اجازه نمیده از ماجرا ها دوماه نگذشته بود ک یک شب نزدیک های اذان صبح صدای افتادن چیزی رو شنیدم اول فکر کردم خیالاتی شدم اما یک لحظه صدای خوشحالی و ک خنده شنیدم ک بعد هاطبق گفته ی پیرمرد صدای پیروزی و برد جن ها بوده.چون اون صدای افتادن حامد از پشت بوم خونه مون ب داخل حیاط بود . چون جسم حامد در اختیار جن ها بود و جن ها حامد رو برده بودن پشت بام . 36ماه از اون ماجرا میگزره و حامد از پیش ما رفته از همه ی شما خواهش میکنم و قسم تون میدم ک هیچ وقت سمت این چیز ها نرید چو عاقبتش ی این جا ختم میشه و اونای هم ک دنبال این کار ها هستند شاید اگه جنازه حامدرو میدیدن از این کار توبه میکردن••!!؛)
#ترسناک
#ترس
#وحشت
#وحشتناک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
مادرم سوره ی آیت الکرسی رو مکررا میخوند و ما هم هر کاری می کردیم ک در باز بشه نمی شد تا این ک سکوت همه جاروگرفت و در ب خودی خود باز شد و جنازه ینیمه جون حامد همه جاش خونی و زخمی بود رو زمین بود سریع رسوندیمش بیمارستان اونجا پانسمانش کردن ولی حامد اون حامد قبل نبود و بعد دو روز ترخیصش کردن و اوردیمش خونه و مادرم از من خواست برم همون پیرمرد رو بیارم و رفتم آوردمش بالا سر حامد هرز گاهی حامد جیغ میزد خودش رو کتک میزد تن و صورتش رو زخمی میکرد اما وقتی مادرم بالا سرش قرآن و خصوصا زیارت عاشورا میخوند حامد آروم میشد پیرمرد دعایی رو خوند و تو چشم های حامد نگاه کرد و آرومفوت کرد تو چشماش حرارتی از چشماش بلند شد ک کناره های چشمش رو از شدتتگرما سرخ کرد پیرمرد گفت این پسر خیلی دوام نمیاره و می میمیره ما حرفش رو قبول نکردیم و ازش دلیل قانع کننده خواستیم گفت حامد این بار وارد حریم قبرستانی جن های کافر شده و ب هیچ دین و ایینی آروم نمیشن و وارد جسم حامد شدن و این حامد نیست ک خودش رو میزنه بلکه اونا هستن مادرم از کنار حامد تکون نمی خورد و قرآن میخوند یک شب حامد با مادرم صحبت کرده بود گفته بود مامان س نفر سمت چپم و س نفر سمت راستم ک قیافه های خیلی وحشتناکی دارن و با شلاق ها و چوب هاشون منو کتک میزنن و میگن منتظر هستیم ک زودتر بمیری تا روح تو با خودمون ببریم اما قرآن خواندن مادرت اجازه نمیده از ماجرا ها دوماه نگذشته بود ک یک شب نزدیک های اذان صبح صدای افتادن چیزی رو شنیدم اول فکر کردم خیالاتی شدم اما یک لحظه صدای خوشحالی و ک خنده شنیدم ک بعد هاطبق گفته ی پیرمرد صدای پیروزی و برد جن ها بوده.چون اون صدای افتادن حامد از پشت بوم خونه مون ب داخل حیاط بود . چون جسم حامد در اختیار جن ها بود و جن ها حامد رو برده بودن پشت بام . 36ماه از اون ماجرا میگزره و حامد از پیش ما رفته از همه ی شما خواهش میکنم و قسم تون میدم ک هیچ وقت سمت این چیز ها نرید چو عاقبتش ی این جا ختم میشه و اونای هم ک دنبال این کار ها هستند شاید اگه جنازه حامدرو میدیدن از این کار توبه میکردن••!!؛)
#ترسناک
#ترس
#وحشت
#وحشتناک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن
۵.۹k
۲۴ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.