پارت ۸۹
پارت ۸۹
ویو نویسنده
جونگ کوک تهیونگ رو برد تو اتاق و رفت سمت تخت
پرتش کرد رو تخت و روش خیمه زد ؛ تهیونگ کاملا ترسیده بود که مبادا جونگ کوک خشن تر از چیزی که فکر میکنه پیش بره
اما بر خلاف تمام تصوراتش نه تنها خشن نبود، بلکه حتی بهش دستم نزد .
+آخخخخ ...تو...تروخدا نکن ... آییی(خنده)
-فعلا که دارم برات . اما دارم آمادت میکنم برا تنبیه اصلی
+ باشه....آییی....ق... قل...قلقلک نده(خنده)
- تا تو باشی انقدر منو اذیت نکنی
+باشه ول کن ، میخوام برم حموم . دو ساعت میمونی بیرون؟؟(چشم غره)
-نه نمیمونم باید باهات بیام
+عه ! چه غلطا
-همینه که هست
+برو بابا . دو ساعت بگیر بخواب تا بیام
-بی احساس ، لیاقت نداری من بیام باهات که
همین حرف کافی بود تا این بار تهیونگ با جدیت و لحنی که کوک رو هم متعجب میکرد حرف بزنه ؛ روی کوک خم شد و با یه لحن دستوری و جدی گفت
+ لیاقت من بالاتر از این چیزاست . در ضمن آقای جنتلمن دلیلی قانع کننده دارم برای تنها رفتن ، و هنوزم که هنوزه جای مارکات و درد اون تلمبه هات تو وجودم هست (جدی)
-خیله...خب...چ....چرا عصبی میشی؟(متعجب)
آروم از روش پاشدم و با حالتی جدی رفت تو حموم .
خیلی از کاراش تعجب کرده بود ، اون هیچ وقت سر یه حرفی که تازه به شوخی هم بود ، اینجوری نمیشد
بیخیال شد و رفت سمت آشپزخونه . بعد خوردن دو لیوان آب برگشت تو اتاق و خوابید رو تخت
هنوزم از کار تهیونگ متعجب بود
با فکر به حرفی که میخواست بزنه ولی نشد خوابش برد....
ویو کوک
...
ویو نویسنده
جونگ کوک تهیونگ رو برد تو اتاق و رفت سمت تخت
پرتش کرد رو تخت و روش خیمه زد ؛ تهیونگ کاملا ترسیده بود که مبادا جونگ کوک خشن تر از چیزی که فکر میکنه پیش بره
اما بر خلاف تمام تصوراتش نه تنها خشن نبود، بلکه حتی بهش دستم نزد .
+آخخخخ ...تو...تروخدا نکن ... آییی(خنده)
-فعلا که دارم برات . اما دارم آمادت میکنم برا تنبیه اصلی
+ باشه....آییی....ق... قل...قلقلک نده(خنده)
- تا تو باشی انقدر منو اذیت نکنی
+باشه ول کن ، میخوام برم حموم . دو ساعت میمونی بیرون؟؟(چشم غره)
-نه نمیمونم باید باهات بیام
+عه ! چه غلطا
-همینه که هست
+برو بابا . دو ساعت بگیر بخواب تا بیام
-بی احساس ، لیاقت نداری من بیام باهات که
همین حرف کافی بود تا این بار تهیونگ با جدیت و لحنی که کوک رو هم متعجب میکرد حرف بزنه ؛ روی کوک خم شد و با یه لحن دستوری و جدی گفت
+ لیاقت من بالاتر از این چیزاست . در ضمن آقای جنتلمن دلیلی قانع کننده دارم برای تنها رفتن ، و هنوزم که هنوزه جای مارکات و درد اون تلمبه هات تو وجودم هست (جدی)
-خیله...خب...چ....چرا عصبی میشی؟(متعجب)
آروم از روش پاشدم و با حالتی جدی رفت تو حموم .
خیلی از کاراش تعجب کرده بود ، اون هیچ وقت سر یه حرفی که تازه به شوخی هم بود ، اینجوری نمیشد
بیخیال شد و رفت سمت آشپزخونه . بعد خوردن دو لیوان آب برگشت تو اتاق و خوابید رو تخت
هنوزم از کار تهیونگ متعجب بود
با فکر به حرفی که میخواست بزنه ولی نشد خوابش برد....
ویو کوک
...
۱.۹k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.