سناریو ایتیز
# سناریو
# ایتیز
وقتی غذا رو میسوزونی
هونگ جونگ : اشکال نداره الان سفارش میدیم 🙂
سان : ولش خیلی وقت بود میخواستم ببرمت بیرون . لباس بپوش بریم بیرون غذا بخوریم 😇
وویونگ : خو من گشنمهههههه 😔
مینگی : امشب قراره گرسنه بمونیم 🙂😔
سونگهوا : دست و پا چلفتی تر از تو پیدا نمیشه 😐 ( خودش پیش بند میبنده و دست به کار میشه، پسر خوشگلم 😊 )
یوسانگ : از اولش باید به خودم میگفتی تا کمکت میکردم.
یونهو : بیا با هم یه چیزی درست کنیم 🙂
جونگهو : اصلا من رفتم پیش مامانم 😕
# ایتیز
وقتی غذا رو میسوزونی
هونگ جونگ : اشکال نداره الان سفارش میدیم 🙂
سان : ولش خیلی وقت بود میخواستم ببرمت بیرون . لباس بپوش بریم بیرون غذا بخوریم 😇
وویونگ : خو من گشنمهههههه 😔
مینگی : امشب قراره گرسنه بمونیم 🙂😔
سونگهوا : دست و پا چلفتی تر از تو پیدا نمیشه 😐 ( خودش پیش بند میبنده و دست به کار میشه، پسر خوشگلم 😊 )
یوسانگ : از اولش باید به خودم میگفتی تا کمکت میکردم.
یونهو : بیا با هم یه چیزی درست کنیم 🙂
جونگهو : اصلا من رفتم پیش مامانم 😕
۱۰.۷k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.