وقتی عاشق پسر عموت شدیpart 22

وقتی عاشق پسر عموت شدیpart 22
part 22
+امممم مامان حالا کوک یه چیزی گفت
زدم به دست کوک
=چته(اروم)
+اسگل داشتی لو میدادی(اروم)
=خب حالا که نفهمیدن(اروم)
+اوففففف
م.ل: چی میگید؟
+هیچی
م.ل: اهان ما خسته ایم میریم بخوابیم
+باش
مامان و بابا رفتن بخوابم من که حوصلم سرفته بود که دیدم کوک کنارم نشته و سرش تو گوشی هست منم کرم درولینم فعال شد گفتم یکم رو کوک کذم بریزم
سریع از جام بلند شدم بدون اینکه کوک بفهمه رفتم تو اشپز خونه پارچه اب رو برداشتم پر از اب کردم که یهو یکی صدام کرد برگشتم دیدم اجوماست
&دخترم داری چبکار میکنی
+اممم هیچی میخوام اب بخورم
&اهان
که اجوما رفت سریع پارچ رو برداشتم رفتم طرف کوک پارچ رو بالا گرفتم و یهو همش رو خالی کردم رو کوک مثل چی از جاش پرید که شبیه موش اب کشید شده بود عصبی برگشت سمت من
=الان چه غلطی کردی؟(عصبی)
+خوب دوست داشتم
=الان دوست داشتنو نشونت میدم
که افتاد دنبالم سریع فرار کردم یک ساعت بود که داشتیم دنبال هم میکردم که یهو پام پیچ خورد کوک سریع منو گرفت
+عهههع ولم کن
=نه دیگه باید تاوان پس بدی
شروع کرد به قل قلک دادن انقدر خندیده بودم که دیگه نای هیچی رو نداشتم
+بسته.... ترو.. خدا
=باش