فیک فکر کنم عاشقش شدم پارت ٢٢
خدمتکار : قربان شام حاضره
کوک : باشه
تهیونگ : خب پس من میرم دیگه
کوک : نمیمونی برای شام ؟
تهیونگ : نه ممنونم هانا تو باهام نمیای ؟
هانا : خب راستش…
تهیونگ : باشه فهمیدم عشقت کوک رو به من ترجیح میدی
هانا : اوپاااا
تهیونگ : شوخی کردم من دیگه رفتم بای
کوک : خب بریم غذا بخوریم عزیزم
هانا : بریم
سر میز شام
هانا : کوک
کوک : جانم عزیزم ؟
هانا : چرا گفتی اون مهمونی برای من خطرناکه
کوک : آخه مافیا های بزرگ اونجا هستن که همه کار ازشون برمیاد و منم نمی خوام اتفاقی برات بیفته
بعد از غذا
هانا : خب شب بخیر من میرم بخوابم
کوک : کجا ؟!
هانا : میرم اتاقم
کوک : نخیرم شما پیش من می خوابی
کوک دست هانا رو گرفت و با خودش برد اتاقش
هانا : ولی کوک
کوک : ولی و اما نداریم
کوک لباسشو رو دراورد
هانا : داری چیکار می کنی ؟!
کوک : مشخص نیست دارم لباسم رو در میارم
هانا : برای چی ؟!
کوک : یعنی چی برای چی من همیشه برای خواب لباسم رو در میارم چرا گونه هات سرخ شده هانا ؟!
هانا : چی ؟! کی ؟! من ؟! نه بابا حتما اشتباه میکنی
کوک آروم به هانا نزدیک شد و تو یک قدمی هانا وایستاد
کوک : نکنه خجالت میکشی
هانا : چی ؟! نه
کوک : اگه نه چرا قرمز شدی
کوک قدم به قدم به هانا نزدیک میشد و هانا قدم به قدم از کوک دور میشد تا اینکه به تخت خورد و افتاد روی تخت و کوک روش خیمه زد
هانا : کوک می خوای چیکار کنی ؟!
هنوز شرایط کامل نشده بود ولی من پارت بعد فیک فکر کنم عاشقش شدم رو گذاشتم به خاطر اینکه پست گذاشته بودم که اگر تا ٢۴ ساعت جوابم بله بود چی میپرسیدید و یکی از دوستان زرنگمون از من خواست که تا سه پارت فیک فکر کنم عاشقش شدم رو بزارم و من رو بدبخت کرد حالا من ساعت یک و نیم نصفه شب دارم فیک مینویسم دوستان لطفاً چون شرایطی برای پارت بعد نداریم بدجنسی نکنید و لایک و کامنت نزارید لطفاً لایک و کامنت بزارید که من انرژی بگیرم خب زیاد حرف زدم میرم دوتا پارت دیگه رو بنویسم
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
کوک : باشه
تهیونگ : خب پس من میرم دیگه
کوک : نمیمونی برای شام ؟
تهیونگ : نه ممنونم هانا تو باهام نمیای ؟
هانا : خب راستش…
تهیونگ : باشه فهمیدم عشقت کوک رو به من ترجیح میدی
هانا : اوپاااا
تهیونگ : شوخی کردم من دیگه رفتم بای
کوک : خب بریم غذا بخوریم عزیزم
هانا : بریم
سر میز شام
هانا : کوک
کوک : جانم عزیزم ؟
هانا : چرا گفتی اون مهمونی برای من خطرناکه
کوک : آخه مافیا های بزرگ اونجا هستن که همه کار ازشون برمیاد و منم نمی خوام اتفاقی برات بیفته
بعد از غذا
هانا : خب شب بخیر من میرم بخوابم
کوک : کجا ؟!
هانا : میرم اتاقم
کوک : نخیرم شما پیش من می خوابی
کوک دست هانا رو گرفت و با خودش برد اتاقش
هانا : ولی کوک
کوک : ولی و اما نداریم
کوک لباسشو رو دراورد
هانا : داری چیکار می کنی ؟!
کوک : مشخص نیست دارم لباسم رو در میارم
هانا : برای چی ؟!
کوک : یعنی چی برای چی من همیشه برای خواب لباسم رو در میارم چرا گونه هات سرخ شده هانا ؟!
هانا : چی ؟! کی ؟! من ؟! نه بابا حتما اشتباه میکنی
کوک آروم به هانا نزدیک شد و تو یک قدمی هانا وایستاد
کوک : نکنه خجالت میکشی
هانا : چی ؟! نه
کوک : اگه نه چرا قرمز شدی
کوک قدم به قدم به هانا نزدیک میشد و هانا قدم به قدم از کوک دور میشد تا اینکه به تخت خورد و افتاد روی تخت و کوک روش خیمه زد
هانا : کوک می خوای چیکار کنی ؟!
هنوز شرایط کامل نشده بود ولی من پارت بعد فیک فکر کنم عاشقش شدم رو گذاشتم به خاطر اینکه پست گذاشته بودم که اگر تا ٢۴ ساعت جوابم بله بود چی میپرسیدید و یکی از دوستان زرنگمون از من خواست که تا سه پارت فیک فکر کنم عاشقش شدم رو بزارم و من رو بدبخت کرد حالا من ساعت یک و نیم نصفه شب دارم فیک مینویسم دوستان لطفاً چون شرایطی برای پارت بعد نداریم بدجنسی نکنید و لایک و کامنت نزارید لطفاً لایک و کامنت بزارید که من انرژی بگیرم خب زیاد حرف زدم میرم دوتا پارت دیگه رو بنویسم
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۷۰.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.