فیک عاشقی p1
ا/ت ویو: با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم .
ساعت پنج و نیم بود . باید ساعت هفت و نیم توی مدرسه میبودم . از خونه تا مدرسه پنج دقیقه راه بود وس هنوز وقت داشتم .
گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستا . همینطور داشتم تو اینستا میچرخیدم که دیدم ساعت هفت و پانزده دقیقس سریع بلند شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون . لباس فرم مدرسمو پوشیدم و یک برق لب زدم .
رفتم بیرون از اتاق همه خواب بودن رفتم تو آشپز خونه یک لیوان شیر خوردم و راهی مدرسه شدم .
رسیدم به مدرسه رفتم داخل . از حیاط بزرگش گذشتم و رفتم تو سالن . همه درحال حرف زدن بودن . داشتم با چشم دنبال آیو میگشتم . که دیدم نیست . احتمالا سر کلاسه رفتم تو کلاس که دیدم . نشسته و با اکیپشون حرف میزنن آروم رفتم رو صندلیم نشستم .
حس تنهایی حس بدی بود همه داشتن با دوستاشون حرف میزدن و شوخی میکردن و من تنها بودم .
چشم به راه جینا بودم تا بیاد . که یهو در کلاس باز شد و....
اینم ازاین پارت امیدوارم خوشتون اومده .
ولطفا حمایت فراموش نشه.
ممنون که خوندین❤️😘
ساعت پنج و نیم بود . باید ساعت هفت و نیم توی مدرسه میبودم . از خونه تا مدرسه پنج دقیقه راه بود وس هنوز وقت داشتم .
گوشیمو برداشتم رفتم تو اینستا . همینطور داشتم تو اینستا میچرخیدم که دیدم ساعت هفت و پانزده دقیقس سریع بلند شدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم اومدم بیرون . لباس فرم مدرسمو پوشیدم و یک برق لب زدم .
رفتم بیرون از اتاق همه خواب بودن رفتم تو آشپز خونه یک لیوان شیر خوردم و راهی مدرسه شدم .
رسیدم به مدرسه رفتم داخل . از حیاط بزرگش گذشتم و رفتم تو سالن . همه درحال حرف زدن بودن . داشتم با چشم دنبال آیو میگشتم . که دیدم نیست . احتمالا سر کلاسه رفتم تو کلاس که دیدم . نشسته و با اکیپشون حرف میزنن آروم رفتم رو صندلیم نشستم .
حس تنهایی حس بدی بود همه داشتن با دوستاشون حرف میزدن و شوخی میکردن و من تنها بودم .
چشم به راه جینا بودم تا بیاد . که یهو در کلاس باز شد و....
اینم ازاین پارت امیدوارم خوشتون اومده .
ولطفا حمایت فراموش نشه.
ممنون که خوندین❤️😘
۱۸.۴k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.