برادر غیرتی من
بچه ها پارتی که قبل این پارت هست پارت ۲۴ هست
پارت ۲۵
سوجون : ولی استاد که باهات کاری نداشته
یون : هیچی نمیدونی زر نزدن
جیمین : بیایید صندلی داغ بازی کنیم
یون : اول سوجونه
سوجون : شروع کنید
یون : از کی عاشق لیا شدی
سوجون : خب از ۱۴ سالگیم
جیمین : کدومتون اول اعتراف کرد
سوجون : لیا
یون : خب قبل از لیا رابطه داشتی
سوجون : نه
جیمین : چرا لیا رو حامله کردی
سوجون : چون صبرم لبریز شده بود تحریکم کرده بود
یون : میدونستی زنت عاشق من بوده
سوجون : نه
جیمین : نوبت توعه
یون : چرا من
سوجون : غر نزن برو بشین
یون : من مثل شما بیشعور نیستم
جیمین : شروع
سوجون : عاشق استادی
یون : نه
جیمین : اسم استاد چیه
یون : جانگ هوجو
سوجون : چرا همش تو اتاقت آبجوعه
یون : چون دلم نمیخواهد برم بار
جیمین : بد ترین کاری که استاد باهات کرده
یون : وقتی اولین باری بود که توی دانشگاه میدیدمش منو بیهوش کرد و اورد اینجا و مجبورم کرد به کلمه رو بگم ولی نگفتم اونم تمام بالا تنم رو گاز گرفت جوری که خون میومد
سوجون : چرا از خانواده ی کیم بدت میاد
یون : چون وقتی هشت سالم بود منو در حد مرگ زدن
( این با اونی که دست یونا زخم شد فرق داره )
سوجون : چه بیرحم
جیمین : امشب رفتی خونه ی خانواده ی کیم چه بلایی سرت آوردن
یون : اونا منو ..........
که خون بالا آوردم
سوجون : چیشد
یون : هیچی هیچی خوبم
یون : اونا منو زدن اوکی
سوجون : چرا رفتی اونجا
یون : آبجو هامو بردارم
جیمین : چرا قبلاً نمی تونستی روباه تو بدنتو کنترل کنی
یون : اون روباه منم کسی تو بدنم نیست .............
چشمام سیاهی رفت
سوجون : یون یون
جیمین : رفتم استاد رو بیارم
هوجو : چه خبرع یون
جیمین : استاد خوب شد اومدین یون یهو از حال رفت
هوجو : بزارید بخوابه خودش به هوش میاد
هوجو : جواب سوالا چیشد
سوجون : اون علاقه ای به شما نداره و این جواب بقیش
هوجو : اوکی حالا برید
یون :
خ
م
ا
ر
ی
پارت ۲۵
سوجون : ولی استاد که باهات کاری نداشته
یون : هیچی نمیدونی زر نزدن
جیمین : بیایید صندلی داغ بازی کنیم
یون : اول سوجونه
سوجون : شروع کنید
یون : از کی عاشق لیا شدی
سوجون : خب از ۱۴ سالگیم
جیمین : کدومتون اول اعتراف کرد
سوجون : لیا
یون : خب قبل از لیا رابطه داشتی
سوجون : نه
جیمین : چرا لیا رو حامله کردی
سوجون : چون صبرم لبریز شده بود تحریکم کرده بود
یون : میدونستی زنت عاشق من بوده
سوجون : نه
جیمین : نوبت توعه
یون : چرا من
سوجون : غر نزن برو بشین
یون : من مثل شما بیشعور نیستم
جیمین : شروع
سوجون : عاشق استادی
یون : نه
جیمین : اسم استاد چیه
یون : جانگ هوجو
سوجون : چرا همش تو اتاقت آبجوعه
یون : چون دلم نمیخواهد برم بار
جیمین : بد ترین کاری که استاد باهات کرده
یون : وقتی اولین باری بود که توی دانشگاه میدیدمش منو بیهوش کرد و اورد اینجا و مجبورم کرد به کلمه رو بگم ولی نگفتم اونم تمام بالا تنم رو گاز گرفت جوری که خون میومد
سوجون : چرا از خانواده ی کیم بدت میاد
یون : چون وقتی هشت سالم بود منو در حد مرگ زدن
( این با اونی که دست یونا زخم شد فرق داره )
سوجون : چه بیرحم
جیمین : امشب رفتی خونه ی خانواده ی کیم چه بلایی سرت آوردن
یون : اونا منو ..........
که خون بالا آوردم
سوجون : چیشد
یون : هیچی هیچی خوبم
یون : اونا منو زدن اوکی
سوجون : چرا رفتی اونجا
یون : آبجو هامو بردارم
جیمین : چرا قبلاً نمی تونستی روباه تو بدنتو کنترل کنی
یون : اون روباه منم کسی تو بدنم نیست .............
چشمام سیاهی رفت
سوجون : یون یون
جیمین : رفتم استاد رو بیارم
هوجو : چه خبرع یون
جیمین : استاد خوب شد اومدین یون یهو از حال رفت
هوجو : بزارید بخوابه خودش به هوش میاد
هوجو : جواب سوالا چیشد
سوجون : اون علاقه ای به شما نداره و این جواب بقیش
هوجو : اوکی حالا برید
یون :
خ
م
ا
ر
ی
۳.۹k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.