فیک کوک (سختی عشق)پارت ۳
فیک کوک (سختی عشق)پارت ۳
از زبان آت
پس اسمش جونگ کوک بوده
انگار هوپی خیلی به دوستش وابسته شده خب به من چه
یکی از پرستار هایی که بهش اعتماد دارم یوهان که دختر خوبی ولی ازم کوچک تره همیشه باهم میریم کافه....... فکر خوبیه یوهان رو دستیار خودم میکنم رفتم پیش هوپی خودش ویه پسر دیگه روبه روی اتاق جونگ کوک وایساده بودن گفتم جیهوپ که نگام کرد و گفت آت بیا جونگ کوک رو معاینه کن وارد اتاق شدم کسی اجازه ورود نداره به جز دکتر و پرستار ها رفتم جلو اخم هاش تو هم بود ..اول نبضش رو گرفتم مرتب نبود دستم رو مشت کردم و روی دست راستش فشار دادم و دوباره نبضش رو گرفتم حالا عادی بود حالش خوب بود از اتاق خارج شدم جیهوپ گفت چی شد گفتم حالش خوب بود ولی نمیدونم چرا تخمش تو هم بود یا جای بخیه هاش درد میکنه یا کابوس میبینه گفتم نترسید عادی
رفتم سمت اتاق خودم
از زبان هوپی
آت واقعا دختر خیلی خوبیه ولی الحق که خواهر خودمه
از زبان آت
پس اسمش جونگ کوک بوده
انگار هوپی خیلی به دوستش وابسته شده خب به من چه
یکی از پرستار هایی که بهش اعتماد دارم یوهان که دختر خوبی ولی ازم کوچک تره همیشه باهم میریم کافه....... فکر خوبیه یوهان رو دستیار خودم میکنم رفتم پیش هوپی خودش ویه پسر دیگه روبه روی اتاق جونگ کوک وایساده بودن گفتم جیهوپ که نگام کرد و گفت آت بیا جونگ کوک رو معاینه کن وارد اتاق شدم کسی اجازه ورود نداره به جز دکتر و پرستار ها رفتم جلو اخم هاش تو هم بود ..اول نبضش رو گرفتم مرتب نبود دستم رو مشت کردم و روی دست راستش فشار دادم و دوباره نبضش رو گرفتم حالا عادی بود حالش خوب بود از اتاق خارج شدم جیهوپ گفت چی شد گفتم حالش خوب بود ولی نمیدونم چرا تخمش تو هم بود یا جای بخیه هاش درد میکنه یا کابوس میبینه گفتم نترسید عادی
رفتم سمت اتاق خودم
از زبان هوپی
آت واقعا دختر خیلی خوبیه ولی الحق که خواهر خودمه
۱.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.