چند پارتی پارت آخر
چند پارتی پارت آخر
ات
یهو احساس کردم یکی از پشت بغلم کرده اولش یکم تعجب کردم آخه کی این موقع شب بیرونه اما یکم بعد آغوشش بهم حس آشنایی میداد،خیلی گرم بود درست مثل یونگیه من یکم سرمو کج کردمو یکم عطرشو به مشام کشیدم،عطرشم شبیه یونگیه من بود آروم زیر لب زمزمه کردم یونگی
که یهو یه صدای بم رو شنیدم
یونگی.جانم
برگشتمو نگاش کردم اون اینجا چیکار میکرد؟اصلا از کجا فهمیده من اینجام؟
ات.چی ازم میخای؟چرا اینجا هم تنهام نمیزاری؟برو کنار همون دختری که دوسش داری(گریه)
داشتم میرفتم که یهو سرم گیج رفت همین موقع یونگی منو براید استایل بغل کرد
ات.ولم کن دست کثیفتو بهم نزن(دادوگریه)
یونگی.ات یه لحظه آروم باش خواهش میکنم قول میدم همه چیز رو بهت تعریف کنم باشه؟
دیگه توانایی هیچ کاری رو نداشتم از طرفی هم خیلی دلم براش تنگ شده بود پس هیچی نگفتم یونگی منو گذاشت رو صندلی
ات.خب میشنوم...
فلش بک به روز خیانت یونگی
یونگی
توی بار نشسته بودم خیلی از ات دلخور بودم یعنی چی که بچه نمیخاد؟من همیشه آرزو داشتم پدر شم اما الان اون داره تصوراتم رو خراب میکنه
دهمین لیوان رو هم سر کشیدم هر لحظه داشتم بیشتر مست میشدم که یهو احساس کردم یه نفر داره منو میبوسه چشمامو که باز کردم یه دخترو دیدم فک کردم اته به خاطر همین بردمش اتاقو....توی ذهن کثیف خودتون تصویر سازیش کنید
پایان فلش بک
ات
یونگی داشت جلوی من اشک میریختو التماس میکرد برگردم خونه کل ماجرا رو بهم تعریف کرد اما من هنوزم نمیتونستم کوتاه بیام اون بدجوری دلمو شکونده بود
یونگی.ات خواهش میکنم برگرد،من بدون تو نمیتونم زندگی کنم قسم میخورم اگه برنگردی خودمو میکشم،همین امشب
ات.یونگی بسه،لطفا تمومش کن من نمیتونم تو رو ببخشم
یونگی.باشه خودت خواستی اما قبلش اینو بهت بگم که قلب من فقط با وجود تو میتپه اگه نصف قلب برای من باشه مابقیش توئی منم بدون نصف دیگه ی قلبم نمیتونم زندگی کنم،پس اینو بدون که عاشقتم
یونگی خواست بره که دستشو گرفتم،درسته دلمو شکونده بود اما منم هنوز عاشقش بودم اگه بلایی سر خودش بیاره قطعا منم میمردم
یونگی چرخید سمت من منم بغلش کردم
ات.باشه،باشه بخشیدمت فقط لطفاً کاری با خودت نکن
یونگی هم منو بغل کرد
یونگی.بیا قول بدیم تا آخر عمر توی سختیاو خوشی ها کنار هم باشیم،نزار ذره از عمرمون بدون هم سپری شه
ات.باشه ولی تو هم قول دختری رو به جز من دوست نداشته باشی،اون موقع اول تو رو میکشم بعدش خودمو
یونگی خندیدو لبامو بوسید
یونگی.باشهه
پایان
ات
یهو احساس کردم یکی از پشت بغلم کرده اولش یکم تعجب کردم آخه کی این موقع شب بیرونه اما یکم بعد آغوشش بهم حس آشنایی میداد،خیلی گرم بود درست مثل یونگیه من یکم سرمو کج کردمو یکم عطرشو به مشام کشیدم،عطرشم شبیه یونگیه من بود آروم زیر لب زمزمه کردم یونگی
که یهو یه صدای بم رو شنیدم
یونگی.جانم
برگشتمو نگاش کردم اون اینجا چیکار میکرد؟اصلا از کجا فهمیده من اینجام؟
ات.چی ازم میخای؟چرا اینجا هم تنهام نمیزاری؟برو کنار همون دختری که دوسش داری(گریه)
داشتم میرفتم که یهو سرم گیج رفت همین موقع یونگی منو براید استایل بغل کرد
ات.ولم کن دست کثیفتو بهم نزن(دادوگریه)
یونگی.ات یه لحظه آروم باش خواهش میکنم قول میدم همه چیز رو بهت تعریف کنم باشه؟
دیگه توانایی هیچ کاری رو نداشتم از طرفی هم خیلی دلم براش تنگ شده بود پس هیچی نگفتم یونگی منو گذاشت رو صندلی
ات.خب میشنوم...
فلش بک به روز خیانت یونگی
یونگی
توی بار نشسته بودم خیلی از ات دلخور بودم یعنی چی که بچه نمیخاد؟من همیشه آرزو داشتم پدر شم اما الان اون داره تصوراتم رو خراب میکنه
دهمین لیوان رو هم سر کشیدم هر لحظه داشتم بیشتر مست میشدم که یهو احساس کردم یه نفر داره منو میبوسه چشمامو که باز کردم یه دخترو دیدم فک کردم اته به خاطر همین بردمش اتاقو....توی ذهن کثیف خودتون تصویر سازیش کنید
پایان فلش بک
ات
یونگی داشت جلوی من اشک میریختو التماس میکرد برگردم خونه کل ماجرا رو بهم تعریف کرد اما من هنوزم نمیتونستم کوتاه بیام اون بدجوری دلمو شکونده بود
یونگی.ات خواهش میکنم برگرد،من بدون تو نمیتونم زندگی کنم قسم میخورم اگه برنگردی خودمو میکشم،همین امشب
ات.یونگی بسه،لطفا تمومش کن من نمیتونم تو رو ببخشم
یونگی.باشه خودت خواستی اما قبلش اینو بهت بگم که قلب من فقط با وجود تو میتپه اگه نصف قلب برای من باشه مابقیش توئی منم بدون نصف دیگه ی قلبم نمیتونم زندگی کنم،پس اینو بدون که عاشقتم
یونگی خواست بره که دستشو گرفتم،درسته دلمو شکونده بود اما منم هنوز عاشقش بودم اگه بلایی سر خودش بیاره قطعا منم میمردم
یونگی چرخید سمت من منم بغلش کردم
ات.باشه،باشه بخشیدمت فقط لطفاً کاری با خودت نکن
یونگی هم منو بغل کرد
یونگی.بیا قول بدیم تا آخر عمر توی سختیاو خوشی ها کنار هم باشیم،نزار ذره از عمرمون بدون هم سپری شه
ات.باشه ولی تو هم قول دختری رو به جز من دوست نداشته باشی،اون موقع اول تو رو میکشم بعدش خودمو
یونگی خندیدو لبامو بوسید
یونگی.باشهه
پایان
۱۳.۳k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.