پارت دو وانشات دورترین نزدیک من🤍:)
پرش زمانی به ۱ ساعت بعد
دکتر از اتاق اومد بیرون و گفت…
ممنونم که زود اوردیدش وگرنه از دست میرفت
جیمی: آقا ب ب بهوش اومد؟
دکتر: خداروشکر بله
ویو ا/ت
چی چی من زندم؟
تا چشمام رو باز کردم جیمی رو دیدم و صورتش رو نزدیکم آورد و تنها کلمه ای که گفت این بود چرا؟
و بعد رومو برگردوندم گفت نمیگی من بدون تو چیکار کنم؟ اصلا فکر میکنی؟
لحنش از ناراحتی داشت به درد و بغض و اعصبانیت تبدیل میشد…
جیمی ویو
نزدیک بود سرش داد بزنم واسه همین از اتاق رفتم بیرون
ا/ت ویو
خوابیدم و وقتی بیدار شدم تو اتاق خودم او خونه جیمی بودم
من … من ….. نمیخوام من… کارم اشتباه بود جیمی حتما ازم اعصبانی بود….
دلم میخواست داد بزنم جیمیییی من عاشقتممم
اما قلبم اجازه نمیداد…
از جام پاشدم و جیمی رو دیدم اون یه جا نشسته بود
گفتم س سلام جیمین
گفت سلام ا/ت
هیچوقت نمیتونستم خودمو ببخشم….
تا جیمین سرشو برگردوند و قیافه کیوتشو دیدم که چشمانش قرمز بود
نه نه اون اون گریه کرده؟
امکان نداره نه
جیمی عزیزم چیزی شده؟
جیمی ویو
از اتاق اومد بیرون و انگار خیلی ناراحت بود…
قلبم داشت با قیافش خورد میشد
و فقط تونستم بهش سلام کنم
ا/ت ویو
فقط میتونستم نگاش کنم
قلبم احساس میکردم داره از جاش در میاد و حس میکردم بیناییم هم کم شده
جیمی ویو
ا/ت نباید زیاد وایسته و دیدم حالش بده و سریع رفتم خوابوندمش:)
ا/ت اما جیم
حرفشو قطع کردم و بغلش کردم و پیشش خوابیدم
صبحش پاشدم و گفتم
ا/ت ببخشید
الان منو بخشیدی
ا/ت ویو
یااااا جیمین اینجا خوابیده؟
اره بخشیدمت
پرش زمانی به سال بعد
خداروشگر که اون موقع گفتم بخشیدمت
وگرنه الان دوتا دختر خوشگل نداشتم:)
مرسی جیمین….
قشنگ بود؟
اینو واسه حمایت زیاد از یه ویدیو دیگه گزاشتم:)
دکتر از اتاق اومد بیرون و گفت…
ممنونم که زود اوردیدش وگرنه از دست میرفت
جیمی: آقا ب ب بهوش اومد؟
دکتر: خداروشکر بله
ویو ا/ت
چی چی من زندم؟
تا چشمام رو باز کردم جیمی رو دیدم و صورتش رو نزدیکم آورد و تنها کلمه ای که گفت این بود چرا؟
و بعد رومو برگردوندم گفت نمیگی من بدون تو چیکار کنم؟ اصلا فکر میکنی؟
لحنش از ناراحتی داشت به درد و بغض و اعصبانیت تبدیل میشد…
جیمی ویو
نزدیک بود سرش داد بزنم واسه همین از اتاق رفتم بیرون
ا/ت ویو
خوابیدم و وقتی بیدار شدم تو اتاق خودم او خونه جیمی بودم
من … من ….. نمیخوام من… کارم اشتباه بود جیمی حتما ازم اعصبانی بود….
دلم میخواست داد بزنم جیمیییی من عاشقتممم
اما قلبم اجازه نمیداد…
از جام پاشدم و جیمی رو دیدم اون یه جا نشسته بود
گفتم س سلام جیمین
گفت سلام ا/ت
هیچوقت نمیتونستم خودمو ببخشم….
تا جیمین سرشو برگردوند و قیافه کیوتشو دیدم که چشمانش قرمز بود
نه نه اون اون گریه کرده؟
امکان نداره نه
جیمی عزیزم چیزی شده؟
جیمی ویو
از اتاق اومد بیرون و انگار خیلی ناراحت بود…
قلبم داشت با قیافش خورد میشد
و فقط تونستم بهش سلام کنم
ا/ت ویو
فقط میتونستم نگاش کنم
قلبم احساس میکردم داره از جاش در میاد و حس میکردم بیناییم هم کم شده
جیمی ویو
ا/ت نباید زیاد وایسته و دیدم حالش بده و سریع رفتم خوابوندمش:)
ا/ت اما جیم
حرفشو قطع کردم و بغلش کردم و پیشش خوابیدم
صبحش پاشدم و گفتم
ا/ت ببخشید
الان منو بخشیدی
ا/ت ویو
یااااا جیمین اینجا خوابیده؟
اره بخشیدمت
پرش زمانی به سال بعد
خداروشگر که اون موقع گفتم بخشیدمت
وگرنه الان دوتا دختر خوشگل نداشتم:)
مرسی جیمین….
قشنگ بود؟
اینو واسه حمایت زیاد از یه ویدیو دیگه گزاشتم:)
۷۳.۵k
۲۸ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.