همکلاسی مافیا p10
ات : تهیونگگگگ
ته: میخوام بخوابم ولم کن
ات
پاشدم رفتم کنارش خوابیدم ولی تو لباسم راحت نبودم زدم به تهیونگ ببینم بیداره یا نه
ات: تهیونگ... تهیونگ خوابیدی؟؟
ته: نه... حرفتو بزن
ات: من توی لباسم راحت نیستم
ته: عا راستی برو تو اون کمد خاکستریه لباس خواب هست بپوش
ات ویو
رفتم لباس رو پوشیدم ولی خیلی باز بود یه شلوارک خیلی کوتا بود ویه نیم تنه
ات: تهیونگا این زیادی کوتاه نیست
ته ویو
برگشتم دیدم اون بدن سفیدش زیر اون لباس میدرخشه بد جور تحریک شدی بودم بدن فاکیش رو به رخم میکشید اومد کنارم خوابید نتونستم تحمل کن دستم رو انداختم پشت کمرش
ات ویو
با کاری که ته کرد چشمام گرد شد که یهو....
پارت بعد اسماتتتت
اوکی بیبی های خودم فردا و پس فردا چن پارت دیگه میزارم یه چن روز دیگه تموم میسه این فیک درخواست هاتون رو بگید دوستتون دارممم🫀✨
ته: میخوام بخوابم ولم کن
ات
پاشدم رفتم کنارش خوابیدم ولی تو لباسم راحت نبودم زدم به تهیونگ ببینم بیداره یا نه
ات: تهیونگ... تهیونگ خوابیدی؟؟
ته: نه... حرفتو بزن
ات: من توی لباسم راحت نیستم
ته: عا راستی برو تو اون کمد خاکستریه لباس خواب هست بپوش
ات ویو
رفتم لباس رو پوشیدم ولی خیلی باز بود یه شلوارک خیلی کوتا بود ویه نیم تنه
ات: تهیونگا این زیادی کوتاه نیست
ته ویو
برگشتم دیدم اون بدن سفیدش زیر اون لباس میدرخشه بد جور تحریک شدی بودم بدن فاکیش رو به رخم میکشید اومد کنارم خوابید نتونستم تحمل کن دستم رو انداختم پشت کمرش
ات ویو
با کاری که ته کرد چشمام گرد شد که یهو....
پارت بعد اسماتتتت
اوکی بیبی های خودم فردا و پس فردا چن پارت دیگه میزارم یه چن روز دیگه تموم میسه این فیک درخواست هاتون رو بگید دوستتون دارممم🫀✨
۱۶.۵k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.