خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت 2
ویو ا. ت
رفتیم خونه جدید که فهمیدیم که ای وای خدا کی میخواد این خونه به این بزرگو تمیز کنه با لیا شروع کردیم به تمیز کاری دوتا جارو برداشتیم و شروع کردین به جارو کردن خونه خونه بزرگ و ما دونفر بودیم و چوت رو تمیزی حساس بودیم تصمیم گرفته بودیم که زنگ به خدمت کار نزنیم و خودمون تمیز کنیم
عجیبه یه خس عجیبی دارم انگار که یوی بهمون نگاه میکنه به لیا چیزی نگفتم ولی فک کتم اونم هنین حسو داره جارو کردن تموم شد دوتا تی برداشتیم و کل خونه رو تی کشیدیم به خودمون اومدیم دیدیم شب شده انقد خسته بودیم که تصمیم گرفتیم از تخت بادی استفاده کنیم و شب رو همینحا بخوابیم من همیشه یه تخت بادی و یه پتو تو صندق ماشینم دارم
+بلخره این تخت بادی به کار اومد
=اره واقعا ولی بد خستم ها(خنده )
+وای منم رفتی نظرت چیه واسه شام بریم همین فروشگاه بغل رامن بخوریم
=عالیه بریم
+بریمممم
رفتیم شام مون هم خوردیم و کلی حرفم هم زدیم اومدیم خونه از خستگی تا رفتیم تو تخت جفتمون سریع خوابمون برد
فردا صبح
ادامه ویو ا. ت
از خواب پاشدم دیدم لیا نی فهمیدم زود تر بیدار شده
ویو لیا
از خواب بیدار شدم دیدم ا. ت مثل یه بچه خواب قبل بچه مثل حیون میخوابید خداروشکر درست شد
از وقتی اومدیم حس میکنم یکی نگامون میکنه و ا. تم اینو حس ورده چون دیدم دیشب با یه حالتی دور ور خودشو نگاه میکرد
پارت 2
ویو ا. ت
رفتیم خونه جدید که فهمیدیم که ای وای خدا کی میخواد این خونه به این بزرگو تمیز کنه با لیا شروع کردیم به تمیز کاری دوتا جارو برداشتیم و شروع کردین به جارو کردن خونه خونه بزرگ و ما دونفر بودیم و چوت رو تمیزی حساس بودیم تصمیم گرفته بودیم که زنگ به خدمت کار نزنیم و خودمون تمیز کنیم
عجیبه یه خس عجیبی دارم انگار که یوی بهمون نگاه میکنه به لیا چیزی نگفتم ولی فک کتم اونم هنین حسو داره جارو کردن تموم شد دوتا تی برداشتیم و کل خونه رو تی کشیدیم به خودمون اومدیم دیدیم شب شده انقد خسته بودیم که تصمیم گرفتیم از تخت بادی استفاده کنیم و شب رو همینحا بخوابیم من همیشه یه تخت بادی و یه پتو تو صندق ماشینم دارم
+بلخره این تخت بادی به کار اومد
=اره واقعا ولی بد خستم ها(خنده )
+وای منم رفتی نظرت چیه واسه شام بریم همین فروشگاه بغل رامن بخوریم
=عالیه بریم
+بریمممم
رفتیم شام مون هم خوردیم و کلی حرفم هم زدیم اومدیم خونه از خستگی تا رفتیم تو تخت جفتمون سریع خوابمون برد
فردا صبح
ادامه ویو ا. ت
از خواب پاشدم دیدم لیا نی فهمیدم زود تر بیدار شده
ویو لیا
از خواب بیدار شدم دیدم ا. ت مثل یه بچه خواب قبل بچه مثل حیون میخوابید خداروشکر درست شد
از وقتی اومدیم حس میکنم یکی نگامون میکنه و ا. تم اینو حس ورده چون دیدم دیشب با یه حالتی دور ور خودشو نگاه میکرد
۳.۶k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.