پارت 24
پارت 24
اجوما:باشه دخترم پس میزارمش رو میز
ات:باشه
ادمین: اجوما رفت
ات ویو:اصلا میل نداشتم برای همین رفتم تو گوشیم اصلا نفهمیدم کی خوابم برد
اجوما ویو:نیم ساعت بعد رفتم تو اتاق تا ظرف هارو بردارم ک دیدم هیچی نخورده و همینجوری خوابیده دختره بیچاره 😢 ظرف هارو برداشتم چراغ رو خاموش کردم و رفتم تو اشپزخونه
،،،،بیمارستان،،،،
کوک ویو:داشتم با ته حرف میزدم ک غذا اوردن برای منم اوردن البته غذای ته فرق میکرد خوردیم و دوباره باهم حرف زدیم ک
پرستار:اقا وقت ملاقات تموم شده
کوک ویو:ساعت رو نگاه کردم ای وای ساعت 11 نیم بود
کوک:باشه فردا زود میام دوباره پیشت
ته:باشه
کوک ویو:رفتم خونه در زدم اجوما باز کرد
اجوما:خوش اومدی پسرم
کوک:ممنون ( رفت داخل )
کوک:اجوما ات غذا خورده
اجوما:ن براشون غذا بردم ولی نخوردن
کوک:باشه ممنون اجوما ( رفت طبقه بالا رفت تو اتاقش)
کوک ویو:..............( پارت بعد)..................
اجوما:باشه دخترم پس میزارمش رو میز
ات:باشه
ادمین: اجوما رفت
ات ویو:اصلا میل نداشتم برای همین رفتم تو گوشیم اصلا نفهمیدم کی خوابم برد
اجوما ویو:نیم ساعت بعد رفتم تو اتاق تا ظرف هارو بردارم ک دیدم هیچی نخورده و همینجوری خوابیده دختره بیچاره 😢 ظرف هارو برداشتم چراغ رو خاموش کردم و رفتم تو اشپزخونه
،،،،بیمارستان،،،،
کوک ویو:داشتم با ته حرف میزدم ک غذا اوردن برای منم اوردن البته غذای ته فرق میکرد خوردیم و دوباره باهم حرف زدیم ک
پرستار:اقا وقت ملاقات تموم شده
کوک ویو:ساعت رو نگاه کردم ای وای ساعت 11 نیم بود
کوک:باشه فردا زود میام دوباره پیشت
ته:باشه
کوک ویو:رفتم خونه در زدم اجوما باز کرد
اجوما:خوش اومدی پسرم
کوک:ممنون ( رفت داخل )
کوک:اجوما ات غذا خورده
اجوما:ن براشون غذا بردم ولی نخوردن
کوک:باشه ممنون اجوما ( رفت طبقه بالا رفت تو اتاقش)
کوک ویو:..............( پارت بعد)..................
۱۳.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.