P9اخرین لبخند
پارت 9
اخرین لبخند
---------------------
جیمین و سانا رفتن طبقه بالا و پسرا هم یکی به یکی دیگه ذول زده بود
جین:اگه اون اینجا بمونه خونه قطعا از سرما یه میزنه!😦 درست میگم جناب مین؟🤨😏
یونگی:بیند تا نبستمش 😶😑
..............
جیمین:خب اینم از اتاق کاری داشتی ما داریم تمرین میکنیم😀
سانا:ممنون😐
جیمین:فعلا 🙄😅
جیمین از اتاق رفت بیرون و سانا وسایلش رو مرتب کرد و گوشیش زنگ خورد ناشناس بود جواب داد
+بله؟
_خانم کیم سانا؟
+خودمم
_اقای پارک یونجین پدر بزرگ شماست
سانا شنیدن اسمش هم براش نفرت انگیز بود با این حال گفت
+بله درسته! برای چی؟
_ایشون پول پرداخت هزینه های بیمارستان رو نداشتن یک ماهه دنبالتون میگردیم
+خب!😐
_ایشون به ما گفتن شمارو پیدا کنیم میخواست شما رو ببینه
+ببینم آقا شما من رو درمان کردین که من هزینه رو پرداخت کنم ؟
برید از خودش پول بگیرید دیگه هم به من زنگ نزنید باشه؟ این همه سال من رو ندیده الان تازه یاد من افتاده؟
با لحن کوبنده سانا مرد از پشت تلفن خودش رو خیس کرده بود با لکنت گفت:باشه 😪😥😣
سانا از عصبانیت گوشیش رو پرت کرد که صدای بدی داد
بعد چند لحظه در با شدت باز شد جیهوپ با ترس گفت
_مشکلی پیش اومده؟ ؟😧
+نه ممنون
گوشیش رو برداشت از خونه زد بیرون هوا بارونی بود و بارون شدید بود به همون شماره ای که چند دقیقه پیش باهاش تماس گرفته بود زنگ زد مرد جواب داد و گفت
_بله؟
+پدر بزرگم کدوم بیمارستانه؟
_ اوه خانم کیم شمایید فکر میکردم نمیخوایید ببینیدشون تو بیمارستان______هستن
.............
تهیونگ:این چش بود؟؟
جونگ کوک :نمیدونم من از جلوی در اوتاقش رد شدم داشت با تلفن صحبت میکرد میگفت مگه منو درمان کردین که حالا من هزینه بیمارستان رو بدم؟
نامجون:مطمئنی فقط از جلوی در اوتاقش رد شدی؟؟🤨
بچم حمایت نشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخرین لبخند
---------------------
جیمین و سانا رفتن طبقه بالا و پسرا هم یکی به یکی دیگه ذول زده بود
جین:اگه اون اینجا بمونه خونه قطعا از سرما یه میزنه!😦 درست میگم جناب مین؟🤨😏
یونگی:بیند تا نبستمش 😶😑
..............
جیمین:خب اینم از اتاق کاری داشتی ما داریم تمرین میکنیم😀
سانا:ممنون😐
جیمین:فعلا 🙄😅
جیمین از اتاق رفت بیرون و سانا وسایلش رو مرتب کرد و گوشیش زنگ خورد ناشناس بود جواب داد
+بله؟
_خانم کیم سانا؟
+خودمم
_اقای پارک یونجین پدر بزرگ شماست
سانا شنیدن اسمش هم براش نفرت انگیز بود با این حال گفت
+بله درسته! برای چی؟
_ایشون پول پرداخت هزینه های بیمارستان رو نداشتن یک ماهه دنبالتون میگردیم
+خب!😐
_ایشون به ما گفتن شمارو پیدا کنیم میخواست شما رو ببینه
+ببینم آقا شما من رو درمان کردین که من هزینه رو پرداخت کنم ؟
برید از خودش پول بگیرید دیگه هم به من زنگ نزنید باشه؟ این همه سال من رو ندیده الان تازه یاد من افتاده؟
با لحن کوبنده سانا مرد از پشت تلفن خودش رو خیس کرده بود با لکنت گفت:باشه 😪😥😣
سانا از عصبانیت گوشیش رو پرت کرد که صدای بدی داد
بعد چند لحظه در با شدت باز شد جیهوپ با ترس گفت
_مشکلی پیش اومده؟ ؟😧
+نه ممنون
گوشیش رو برداشت از خونه زد بیرون هوا بارونی بود و بارون شدید بود به همون شماره ای که چند دقیقه پیش باهاش تماس گرفته بود زنگ زد مرد جواب داد و گفت
_بله؟
+پدر بزرگم کدوم بیمارستانه؟
_ اوه خانم کیم شمایید فکر میکردم نمیخوایید ببینیدشون تو بیمارستان______هستن
.............
تهیونگ:این چش بود؟؟
جونگ کوک :نمیدونم من از جلوی در اوتاقش رد شدم داشت با تلفن صحبت میکرد میگفت مگه منو درمان کردین که حالا من هزینه بیمارستان رو بدم؟
نامجون:مطمئنی فقط از جلوی در اوتاقش رد شدی؟؟🤨
بچم حمایت نشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
۶.۹k
۲۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.