ₚ.ₜ𝟐𝟎
به اتاق رسیدیم و وارد شدیم درو بست و منو روی تختش گذاشت و بدون محلت حرف یا حرکتی روم خیمه زد و جوری لبامو به بازی که گرفت که ازم جدا میشد بزاق روی لبامو میشد دید
جيهوپ:دلت برام تنگ نشده؟
دستامو روی کمر مشت کردم و لباسشو چنگ زدم به خودم فشردمش
یونا:به حدی که بی خواب شدم
جیهوپ:پس ثابت کن
معنی حرفش هیچی نمیتونست باشه جز فکر کثیف تو سر دوتامون خودمو و جلو کشیدم لبای خوش طعمشو بین لبام قرار دادم گاز آروم زدم و تا خواست همراهی کنه ولش کردم
روی تخت هولش داد و فرار کردم
یونا:شرمنده از فعالیت دیشبتون هنوز درد دارم
ناله معترضی کرد و از جاش بلند شد
جیهوپ:پس بیا بخوابیم خیلی خستم
با لپتاپ به طرفش رفتم و روی تخت خزیدم
یونا:نوچ خودت گفتی فیلم پس برای اینکه دروغ نشه فیلم میبینیم
جیهوپ:یاااا یونا توهم فقط همین و یادته
سری تکون دادم و لپتاپ و توی بغلش جا دادم
یونا:فیلم اوکی کن تا بیام
از اتاق خارج شدم و سمت آشپزخونه رفتم
....
با خوراکی ها برگشتم و روی تخت رفتم خودم و تو بغلش جا دادم فیلم و پلی کرد و بوسه طولانی به شقیقه ام زدم و ازم جدا شد
جیهوپ:مثل رویا میمونی
یونا:چقدر اینجوری یواشکی بهم نگاه میکردی؟
جیهوپ:تمام عمرم تمام لحظاتی که تو میخندیدی و من آرزو داشتم اون لبخندا مال من باشن
به طرفش برگشتم
یونا:و حالا دیگه مال توان
بوسه سطحی به لبم زد و جدا شد نگاهمو به فیلم دادم اما نگاه جیهوپ رو روی خودم حس میکردم
...
کل فیلم با نگاهی و بوسه های جیهوپ گذشت بالاخره تموم شد و الان دوتایی درحال غش بودیم لپتاپ و خاموش کردم و با کمک جیهوپ تخت رو مرتب کردم خودم روی تخت انداختمو پتو رو روسرم کشیدم و منتظر جیهوپ که توی بغلش بکشتم شدم و خداروشکر طول نکشید که اتفاق افتاد
جیهوپ:خسته شدی؟
سری تکون دادم که شیطون گفت
جیهوپ :هنوز خیلی بیشتر باید خسته بشی
یونا:جیهوپپپ
جيهوپ:دلت برام تنگ نشده؟
دستامو روی کمر مشت کردم و لباسشو چنگ زدم به خودم فشردمش
یونا:به حدی که بی خواب شدم
جیهوپ:پس ثابت کن
معنی حرفش هیچی نمیتونست باشه جز فکر کثیف تو سر دوتامون خودمو و جلو کشیدم لبای خوش طعمشو بین لبام قرار دادم گاز آروم زدم و تا خواست همراهی کنه ولش کردم
روی تخت هولش داد و فرار کردم
یونا:شرمنده از فعالیت دیشبتون هنوز درد دارم
ناله معترضی کرد و از جاش بلند شد
جیهوپ:پس بیا بخوابیم خیلی خستم
با لپتاپ به طرفش رفتم و روی تخت خزیدم
یونا:نوچ خودت گفتی فیلم پس برای اینکه دروغ نشه فیلم میبینیم
جیهوپ:یاااا یونا توهم فقط همین و یادته
سری تکون دادم و لپتاپ و توی بغلش جا دادم
یونا:فیلم اوکی کن تا بیام
از اتاق خارج شدم و سمت آشپزخونه رفتم
....
با خوراکی ها برگشتم و روی تخت رفتم خودم و تو بغلش جا دادم فیلم و پلی کرد و بوسه طولانی به شقیقه ام زدم و ازم جدا شد
جیهوپ:مثل رویا میمونی
یونا:چقدر اینجوری یواشکی بهم نگاه میکردی؟
جیهوپ:تمام عمرم تمام لحظاتی که تو میخندیدی و من آرزو داشتم اون لبخندا مال من باشن
به طرفش برگشتم
یونا:و حالا دیگه مال توان
بوسه سطحی به لبم زد و جدا شد نگاهمو به فیلم دادم اما نگاه جیهوپ رو روی خودم حس میکردم
...
کل فیلم با نگاهی و بوسه های جیهوپ گذشت بالاخره تموم شد و الان دوتایی درحال غش بودیم لپتاپ و خاموش کردم و با کمک جیهوپ تخت رو مرتب کردم خودم روی تخت انداختمو پتو رو روسرم کشیدم و منتظر جیهوپ که توی بغلش بکشتم شدم و خداروشکر طول نکشید که اتفاق افتاد
جیهوپ:خسته شدی؟
سری تکون دادم که شیطون گفت
جیهوپ :هنوز خیلی بیشتر باید خسته بشی
یونا:جیهوپپپ
۳۱.۹k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.