فیک کوک

Love mafia
مافیای عاشق

Part8

۳ ماه بعد

ویو ات

سه ماه گذشت و دیگه اتفاق خاصی نیوفتاد تو این ۳ ماه کارای شرکتو تو خونه انجام میدادم تو این مدت احساس میکنم یه حسایی به جونگ کوک پیدا کردم ولی از این حس مطمئن نیستم اون یه مافیاس و حتی ممکنه منم بکشه
رفتم سمت اتاق جونگ کوک

ویو کوک

تو این ۳ ماه من به ات وابسته شدم هروقت میبینمش ضربان قلبم بالا میره درسته من عاشقش شدم داشتم
داشتم کارای شرکتمو میکردم که در اتاقم زده شد ات بود
_بیا تو
+سلام(لبخند)
_کاری داشتی(لبخند)
+میخواستم بگ...
"تلفن جونگ کوک زنگ خورد"
مکالمه
؟:سلام رفیق قدیمی
_شما(جدی)
؟:فیلیکسم نکشیمون(خنده)
_اها ببخشید کاری داشتی
فیلیکس:امشب به مهمونیم دعوتی
_من نمیتو...
فیلیکیس:من نمیدونم ساعت ۷ باید بیای به عمارتم
"قط کرد"
_ات راستش باید امشب به یه مهمونی بریم
+چه مهمونی
_یکی از دوستام منو به مهمونی دعوت کرده توهم باید به عنوان دوست دخترم بیای
+چرا به عنوان دوست دخترت ؟اصلا چرا من باید بیام؟
_نمیخوام تو خونه تنها باشی و اینکه همه با دوست دختراشون میان میشه امشب نقش دوست دخترم رو بازی کنی
+....عام......اوکی
_لطفا لباس باز نبوش ادم هیز اونجا زیاده(جدی)
+اوکی:/
_اومده بودی اتاقم کاری داشتی
+بعدا میگم با کارات برس