♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ★
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲ ★
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
𝙤𝙣𝙚 𝙥𝙖𝙧𝙩𝙮🎟✨️
˓ ִֶָ ࣪وقتی روش کراش بودی که ... 🤍
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞𓆝𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞
parts:4
ویو جونگکوک
رفتم اونجا یکی از درا باز بود رفتم اونجا که دیدم…حالش خیلی بد شده داش بالا میورد پس رفتم بیرون از دستشویی تا بالا بیاره…صدای جیزی دیگه نشنیدم رفتم پیشش دیدم نشسته و چشمامش سرخ بودن وحشتناک ..سریع رفتم پیشش
جونگکوک:خوبی؟
یوری:اره..بهترم
دستشو گرفتم بلندش کردم بردمش سمت روشویی که صورتشو دستاشو بشوره
یوری:وایی..نباید میخوردم
جونگکوک:اشکال نداره
دستشو گرفتممم رفتیم توی کلاس
ویو یوری
وقتی بالا آوردنم تموم شد دیدم جونگکوک اومده بالا سرمو و دستمو گرفت و رفتیم توی کلاس…واقعا میخواستم خودکشی کنم همونجا آنقدر که ذوق مرگ خر بودم…وقتی وارد کلاس شدیم همه بچه ها نگاه مون کردن هی میگفتن(خوبی؟،چیزیت نشد؟،بهتری؟)بهشون لبخندمیزدمو میگفتم اره که نشستیم
میا:حالت خوبه؟؟منو ببخش واقعا نمیدونستم*نگران*
یوری:ای بابا..اشکال نداره پیش میاد
میا:*لبخند*
دیگهههههه کلی باهم حرف زدیمو خندیدیم که میخواستیم دیگه بریم خونه..همه رفتیم دم دره مدرسه خدافظی میکردیم که همه رفتن حتی میا:)که منو جونگکوک موندیم..ولی بشدت پاهام درد میکرد با سرم فکنم بخاطره بالا اوردنمه آنقدر سرم درد میکرد که جونگکوک اومد حرف زد
جونگکوک:خوبی؟؟*نگران*
یوری:اره فقط سرمو پاهام درد میکنن چیزی نیست
جونگکوک؛میخوای کولت کنم؟
یوری:نه..نه خوبم
جونگکوک:اشکال نداره بیا خودم میرسونتم اذیتی
بوری:بخدا…وای باشه
رفتم روی کول جونگکوک که بهش گفتم آدرسمو و رفت اونجا..ولی من حالم خوبب بود نمیدونم چرا اینکارو کرد:/
وسط های راه داشتیم باهام حرف میزدیم
یوری:جونگکوک منو ببخش کارت بخدا درد میگیره
جونگکوک:نه بابا خرگوش هیکل دارم ها*خنده*
یوری:*خنده*کیوتت
دوتامون خندیدم
جونگکوک:یوری
یوری:بله؟
جونگکوک:چند سالته؟
یوری:۱۷ تو چی؟
جونگکوک:۲۰*حالااااا مثلاااا فیکه ها*
یوری:اومممم خوبه
وقتی رسیدیم خونه از کولش در اومدم و باهاش خدافظی کردم معذرت خواهی
یوری:منو ببخش بخاطره کول..
حرفمو قطع کرد
جونگکوک:بابا میگم اشکال مداره دیگهه
یوری:خوب باشه..خدافظ*لبخند*
جونگکوک:خدافظ*لبخند*
کیلد خونه رو دراوردم و رفتم خونه
ویو جونگکوک
سر راه واقعا …میخواستم بمیرم دیگه ..وای ولش رفتم خونه که رفتم سر تخت خودمو پرت کردم از ذوق و گوشیمو برداشتم به جیمین پیام دادم
جونگکوک:هیونگ..واییی نبودییی عاشقه یورییی شدم رفتت
دیدم جیمین آنلاین شد
جیمین:چیکار کردی باهاش؟
جونگکوک:سرش پاهاش درد میکرد کولش دادم چون گناه داش
جیمین:عروسیتون کیه؟
جونگکوک:زر نزن پرو نشو
جیمین:حیح
جونگکوک:خوب من برم بخوابم خدافظ
جیمین:خدافظ
رفتم خوابیدم..
*ادامه دارد*
ریدم باز
Dᴏɴ·ᴛ ғᴏʀɢᴇᴛ ᴛᴏ sᴍɪʟᴇ..﹗
فراموش نڪن ڪه لبخند بزنی..!
𝙤𝙣𝙚 𝙥𝙖𝙧𝙩𝙮🎟✨️
˓ ִֶָ ࣪وقتی روش کراش بودی که ... 🤍
˓ ˖ ָ࣪➹ ִֶָ ࣪𓆝 𓆟 𓆞 𓆝 𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞𓆝𓆛𓆝𓆝 𓆟 𓆞
parts:4
ویو جونگکوک
رفتم اونجا یکی از درا باز بود رفتم اونجا که دیدم…حالش خیلی بد شده داش بالا میورد پس رفتم بیرون از دستشویی تا بالا بیاره…صدای جیزی دیگه نشنیدم رفتم پیشش دیدم نشسته و چشمامش سرخ بودن وحشتناک ..سریع رفتم پیشش
جونگکوک:خوبی؟
یوری:اره..بهترم
دستشو گرفتم بلندش کردم بردمش سمت روشویی که صورتشو دستاشو بشوره
یوری:وایی..نباید میخوردم
جونگکوک:اشکال نداره
دستشو گرفتممم رفتیم توی کلاس
ویو یوری
وقتی بالا آوردنم تموم شد دیدم جونگکوک اومده بالا سرمو و دستمو گرفت و رفتیم توی کلاس…واقعا میخواستم خودکشی کنم همونجا آنقدر که ذوق مرگ خر بودم…وقتی وارد کلاس شدیم همه بچه ها نگاه مون کردن هی میگفتن(خوبی؟،چیزیت نشد؟،بهتری؟)بهشون لبخندمیزدمو میگفتم اره که نشستیم
میا:حالت خوبه؟؟منو ببخش واقعا نمیدونستم*نگران*
یوری:ای بابا..اشکال نداره پیش میاد
میا:*لبخند*
دیگهههههه کلی باهم حرف زدیمو خندیدیم که میخواستیم دیگه بریم خونه..همه رفتیم دم دره مدرسه خدافظی میکردیم که همه رفتن حتی میا:)که منو جونگکوک موندیم..ولی بشدت پاهام درد میکرد با سرم فکنم بخاطره بالا اوردنمه آنقدر سرم درد میکرد که جونگکوک اومد حرف زد
جونگکوک:خوبی؟؟*نگران*
یوری:اره فقط سرمو پاهام درد میکنن چیزی نیست
جونگکوک؛میخوای کولت کنم؟
یوری:نه..نه خوبم
جونگکوک:اشکال نداره بیا خودم میرسونتم اذیتی
بوری:بخدا…وای باشه
رفتم روی کول جونگکوک که بهش گفتم آدرسمو و رفت اونجا..ولی من حالم خوبب بود نمیدونم چرا اینکارو کرد:/
وسط های راه داشتیم باهام حرف میزدیم
یوری:جونگکوک منو ببخش کارت بخدا درد میگیره
جونگکوک:نه بابا خرگوش هیکل دارم ها*خنده*
یوری:*خنده*کیوتت
دوتامون خندیدم
جونگکوک:یوری
یوری:بله؟
جونگکوک:چند سالته؟
یوری:۱۷ تو چی؟
جونگکوک:۲۰*حالااااا مثلاااا فیکه ها*
یوری:اومممم خوبه
وقتی رسیدیم خونه از کولش در اومدم و باهاش خدافظی کردم معذرت خواهی
یوری:منو ببخش بخاطره کول..
حرفمو قطع کرد
جونگکوک:بابا میگم اشکال مداره دیگهه
یوری:خوب باشه..خدافظ*لبخند*
جونگکوک:خدافظ*لبخند*
کیلد خونه رو دراوردم و رفتم خونه
ویو جونگکوک
سر راه واقعا …میخواستم بمیرم دیگه ..وای ولش رفتم خونه که رفتم سر تخت خودمو پرت کردم از ذوق و گوشیمو برداشتم به جیمین پیام دادم
جونگکوک:هیونگ..واییی نبودییی عاشقه یورییی شدم رفتت
دیدم جیمین آنلاین شد
جیمین:چیکار کردی باهاش؟
جونگکوک:سرش پاهاش درد میکرد کولش دادم چون گناه داش
جیمین:عروسیتون کیه؟
جونگکوک:زر نزن پرو نشو
جیمین:حیح
جونگکوک:خوب من برم بخوابم خدافظ
جیمین:خدافظ
رفتم خوابیدم..
*ادامه دارد*
ریدم باز
۷.۲k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.