p²⁷🪅🫀
میکا « میگی با اون نبودی؟ *خنده) هه خنده داره... پس چرا وقتی حمله شد کنار ما نبودی؟؟؟؟؟ کدوم گوری بودی وقتی افراد قبیله ات وحشیانه افراد ما رو میشکتن...
راوی « ا.ت بی توجه به دعوای میکا و جیلی دستای سرد جین رو گرفته بود و اشک میریخت... گویا روحش جای دیگری بود و فقط جسمش اونجا حضور داشت.... با حس نبض ضعیفی از جین و درخشش گردنبند ستشون ا.ت ترسیده اسم میکا رو صدا زد... با دیدن واکنش ا.ت همه بیخیال بحث چند دقیقه پیش شدن و کنجکاوانه به جسم پادشاهشون خیره شدن
ا.ت « می... میکا... میکا جین نبض داره... ب... بین
میکا « با شنیدن حرف ا.ت یقیه لباس جیلی رو رها کردم و کنار جسم، جین زانو زدم... ر.. راست میگی... ای ول دختر ظاهرا زجه هات جواب داد... زود باشید پادشاه رو ببرین و پزشک، سلطنتی رو خبر کنید... سریعععععع
ا.ت « میکا جین رو برد تا درمان بشه.... کم کم افراد رفتن تا به وضع مدرسه سر و سامون بدن و فقط من موندم و جیلی و ووک.... با کمک ووک از روی زمین بلند شدم و به طرف جیلی رفتم... ووک سعی کرد جلوم رو بگیره اما با بلند کردن دستم بهش فهموندم حرکتی نکنه.... که گفتی من پادشاه رو کشتم درسته؟ *خنده پس چرا از وقتی فهمیدی زنده ان اینقدر وحشت کردی؟ نکنه خودت به ایشون آسیب زدی
راوی « جیلی با شنیدن کلمه آخر ا.ت وحشت زده سرش رو بلند کرد... ووک با دیدن واکنش جیلی شکه به ا.ت نگاه کرد...
ووک « ا... ا.ت تو حتی توی میدون جنگ هم نبودی چطور..چطوری اینو فهمیدی؟؟؟؟
راوی « ا.ت اشاره ای به گردنبند توی گردنش کرد و گفت
ا.ت « من و جین قرار گذاشته بودین این گردنبند رو جوری درست کنیم که چهره قاتل رو نمایش بده! که اگه من یا اون مردیم بدونیم کی این کار رو کرده و انتقام بگیریم!
*خدمتتون عرض شود که این قابلیت مال مار هاست... شنیدین که میگن مار رو نکشین و فراریش بدین؟ بله چون چشم مار لحظه مرگ تصویر قاتلش رو توی خودش هک میکنه و بعد از اینکه جفتش بیاد سراغش با نگاه کردن به چشماش تصویر قاتل رو میبینه و میره پدرش رو در بیاره 🌚👩🦯گفتم اطلاعات عمومیتون هم افزایش بدم
جیلی « دروغ میگیییی... تو یه دروغ گوییییی
ا.ت « اگه دروغه چرا اینقدر ترسیدی؟ ووک میشه دستگیرش کنی یا میخواهی همین جوری نگاهش کنی؟
راوی « جیلی با شنیدن این حرف اومد فرار کنه اما ووک یه خونآشام اصیل قوی بود برای همین مقابلش قرار گرفت و با استفاده از انگشتری که به سم مار آغشته بود جیلی رو بیهوش کرد... بعد به افراد دستور داد جیلی رو ببرن و به طرف ا.ته رفت
ووک « بهتره بری استراحت کنی
ا.ت « ووک تو خودت...
ووک « هیششش... خودت بهتر میدونی الان که جین بیهوشه تو باید به عنوان ملکه ومپ اوضاع رو سر و سامون بدی پس به خاطر جین هم که شده گوش بده و اینقدر لجبازی نکن... اوکی؟
ا.ت « لعنتی
راوی « ا.ت بی توجه به دعوای میکا و جیلی دستای سرد جین رو گرفته بود و اشک میریخت... گویا روحش جای دیگری بود و فقط جسمش اونجا حضور داشت.... با حس نبض ضعیفی از جین و درخشش گردنبند ستشون ا.ت ترسیده اسم میکا رو صدا زد... با دیدن واکنش ا.ت همه بیخیال بحث چند دقیقه پیش شدن و کنجکاوانه به جسم پادشاهشون خیره شدن
ا.ت « می... میکا... میکا جین نبض داره... ب... بین
میکا « با شنیدن حرف ا.ت یقیه لباس جیلی رو رها کردم و کنار جسم، جین زانو زدم... ر.. راست میگی... ای ول دختر ظاهرا زجه هات جواب داد... زود باشید پادشاه رو ببرین و پزشک، سلطنتی رو خبر کنید... سریعععععع
ا.ت « میکا جین رو برد تا درمان بشه.... کم کم افراد رفتن تا به وضع مدرسه سر و سامون بدن و فقط من موندم و جیلی و ووک.... با کمک ووک از روی زمین بلند شدم و به طرف جیلی رفتم... ووک سعی کرد جلوم رو بگیره اما با بلند کردن دستم بهش فهموندم حرکتی نکنه.... که گفتی من پادشاه رو کشتم درسته؟ *خنده پس چرا از وقتی فهمیدی زنده ان اینقدر وحشت کردی؟ نکنه خودت به ایشون آسیب زدی
راوی « جیلی با شنیدن کلمه آخر ا.ت وحشت زده سرش رو بلند کرد... ووک با دیدن واکنش جیلی شکه به ا.ت نگاه کرد...
ووک « ا... ا.ت تو حتی توی میدون جنگ هم نبودی چطور..چطوری اینو فهمیدی؟؟؟؟
راوی « ا.ت اشاره ای به گردنبند توی گردنش کرد و گفت
ا.ت « من و جین قرار گذاشته بودین این گردنبند رو جوری درست کنیم که چهره قاتل رو نمایش بده! که اگه من یا اون مردیم بدونیم کی این کار رو کرده و انتقام بگیریم!
*خدمتتون عرض شود که این قابلیت مال مار هاست... شنیدین که میگن مار رو نکشین و فراریش بدین؟ بله چون چشم مار لحظه مرگ تصویر قاتلش رو توی خودش هک میکنه و بعد از اینکه جفتش بیاد سراغش با نگاه کردن به چشماش تصویر قاتل رو میبینه و میره پدرش رو در بیاره 🌚👩🦯گفتم اطلاعات عمومیتون هم افزایش بدم
جیلی « دروغ میگیییی... تو یه دروغ گوییییی
ا.ت « اگه دروغه چرا اینقدر ترسیدی؟ ووک میشه دستگیرش کنی یا میخواهی همین جوری نگاهش کنی؟
راوی « جیلی با شنیدن این حرف اومد فرار کنه اما ووک یه خونآشام اصیل قوی بود برای همین مقابلش قرار گرفت و با استفاده از انگشتری که به سم مار آغشته بود جیلی رو بیهوش کرد... بعد به افراد دستور داد جیلی رو ببرن و به طرف ا.ته رفت
ووک « بهتره بری استراحت کنی
ا.ت « ووک تو خودت...
ووک « هیششش... خودت بهتر میدونی الان که جین بیهوشه تو باید به عنوان ملکه ومپ اوضاع رو سر و سامون بدی پس به خاطر جین هم که شده گوش بده و اینقدر لجبازی نکن... اوکی؟
ا.ت « لعنتی
۴۴۳.۰k
۲۲ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.