وقتی دیر میای خونه
سناریو
وقتی دیر میای خونه
بی تی اس ب عنوان بابات(درخواستی)
-----------------------------
نامجون
اروم درو باز کردی و بی سر و صدا وارد اتاقت شدی و داشتی خدا رو شکر میکردی ک کسی متوجه نشد دیر اومدی و همه خواب بودن ....برای اینکه کسسی رو بیدار نکنی لامپ اتاقتو روشن نکردی و اروم رفتی سمت تختت .....دراز کشیدی و نفس عمیقی کشیدی ک حس کردی تختت یکم سفته سرتو اوردی بالا و با نور خیلی کم ماه قیافه ی اخموی نامجونو دیدی ک توی ی سانتی صورتت بود و فهمیدی اون چیزی ک زیرت سفت عضله های خدادادی کیم نامجون بوده
-------------------------
جین
مثلا مال نامجون اروم رفتی تو اتاقت و لامپت همچنان خاموش بود ....درو اروم بستی و رفتی سمت تختت ک با چهره ی جین ک نور ماه روش افتاده بود و یکم ترسناک شده بود مواجه شدی
چون یهویی دیدیش ترسیدی و جیغ بلندی زدی ک اونم 6 متر با صدای جیغت از جا پرید
-چ خبرته مادرصگ مگه جن دیدی؟
------------------------
یونگی
خب من از بیرون اومدم ی نگاه انداختم دیدم همه جا تاریکه رفتم سمت اتاقم و از اونجا نگاهی ب اتاق مامان و بابا کردم و بابا رو دیدم ک خوابیده .....ولی پدر من را ندید و شب من ب خوبی و خوشی سپری شد (خواب بود)
--------------------------
هوپی
اروم در خونه رو باز کردی و دیدی خونه تاریکه درو بستی و رفتی سمت اتاقت ک دیدی از پشت سرت ی صدایی میاد .....اروم برگشتی و دیدی ک بابای همیشه خندونت حالا با اخم بزرگی ک ب شدت چهرشو جذاب میکرد پشت میز اشپزخونه ایستاده و داره برای خودش ی لیوان اب میریزه
تو با عصبانیت های هوپی اشنا بودی و میدونستی ک دوس نداره دختر یکی یه دونه اش تا دیر وقت بیرون باشه
-خدا ب خیر کنه
-----------------------------
جیمین
داشتی اروم کلید مینداختی تو در...با ارامش ک هیچ صداییی تولید نکنه ....داشتم با کلید بی صاحاب و در کلنجار میرغتم ک یهو در باز شد و با مغز رفتم تو شیکم پارک جیمین
-اخخخخخ
سرمو مالیدم .....و قیافمو تو هم کشیدم ...چون این نقطه ضعف جیمین بود و منم میدونستم نمیتونم قسر در برم
+با این کارات دیگه خام نمیشم خرس گنده....زود تند سریع....کجا بودی؟
-----------------------
تهیونگ
درو باز کردی و داشتی اروم میرفتی سمت اتقت ک یونتان شروع کرد پارس کردن
-هی پسر ساکت باش میخوای منو لو بدی ؟اگ بابا بفهمه جرم میده....د..ببند پوزنو سگ نفهممم
+کارت خوب بود یونتان
برگشتی و با تهیونگ ک دست ب سینه ایستاده بود مواجه شدی .....ای نامردا ....دست ب یکی کرده بودن ک تورو گیر بندازن ....کارت ساخته بود...
----------------------
جونگ کوک
+بابا بزار بیام تو دیگههههههه
حدود نیم ساعت بود ک رسیده ببودی خونه و هی داشتی ب در میزدی و ب کوک التماس میکردی ک رات بده ولی از اون ور درو گرفته بود ک نتونی بازش کنی
-حرام اگ بزارم توله سگ
+بزار بیام تو خستم....بعدش میگم
-مگه چ گوهی خوردی ک خسته ای؟
+باباااااا
حمایتتتتت؟
پیجم پر سناریو و فیک و چند پارتیه ....درخواستی هم قبول مینمایم .....دوس داشتی فالو کن
وقتی دیر میای خونه
بی تی اس ب عنوان بابات(درخواستی)
-----------------------------
نامجون
اروم درو باز کردی و بی سر و صدا وارد اتاقت شدی و داشتی خدا رو شکر میکردی ک کسی متوجه نشد دیر اومدی و همه خواب بودن ....برای اینکه کسسی رو بیدار نکنی لامپ اتاقتو روشن نکردی و اروم رفتی سمت تختت .....دراز کشیدی و نفس عمیقی کشیدی ک حس کردی تختت یکم سفته سرتو اوردی بالا و با نور خیلی کم ماه قیافه ی اخموی نامجونو دیدی ک توی ی سانتی صورتت بود و فهمیدی اون چیزی ک زیرت سفت عضله های خدادادی کیم نامجون بوده
-------------------------
جین
مثلا مال نامجون اروم رفتی تو اتاقت و لامپت همچنان خاموش بود ....درو اروم بستی و رفتی سمت تختت ک با چهره ی جین ک نور ماه روش افتاده بود و یکم ترسناک شده بود مواجه شدی
چون یهویی دیدیش ترسیدی و جیغ بلندی زدی ک اونم 6 متر با صدای جیغت از جا پرید
-چ خبرته مادرصگ مگه جن دیدی؟
------------------------
یونگی
خب من از بیرون اومدم ی نگاه انداختم دیدم همه جا تاریکه رفتم سمت اتاقم و از اونجا نگاهی ب اتاق مامان و بابا کردم و بابا رو دیدم ک خوابیده .....ولی پدر من را ندید و شب من ب خوبی و خوشی سپری شد (خواب بود)
--------------------------
هوپی
اروم در خونه رو باز کردی و دیدی خونه تاریکه درو بستی و رفتی سمت اتاقت ک دیدی از پشت سرت ی صدایی میاد .....اروم برگشتی و دیدی ک بابای همیشه خندونت حالا با اخم بزرگی ک ب شدت چهرشو جذاب میکرد پشت میز اشپزخونه ایستاده و داره برای خودش ی لیوان اب میریزه
تو با عصبانیت های هوپی اشنا بودی و میدونستی ک دوس نداره دختر یکی یه دونه اش تا دیر وقت بیرون باشه
-خدا ب خیر کنه
-----------------------------
جیمین
داشتی اروم کلید مینداختی تو در...با ارامش ک هیچ صداییی تولید نکنه ....داشتم با کلید بی صاحاب و در کلنجار میرغتم ک یهو در باز شد و با مغز رفتم تو شیکم پارک جیمین
-اخخخخخ
سرمو مالیدم .....و قیافمو تو هم کشیدم ...چون این نقطه ضعف جیمین بود و منم میدونستم نمیتونم قسر در برم
+با این کارات دیگه خام نمیشم خرس گنده....زود تند سریع....کجا بودی؟
-----------------------
تهیونگ
درو باز کردی و داشتی اروم میرفتی سمت اتقت ک یونتان شروع کرد پارس کردن
-هی پسر ساکت باش میخوای منو لو بدی ؟اگ بابا بفهمه جرم میده....د..ببند پوزنو سگ نفهممم
+کارت خوب بود یونتان
برگشتی و با تهیونگ ک دست ب سینه ایستاده بود مواجه شدی .....ای نامردا ....دست ب یکی کرده بودن ک تورو گیر بندازن ....کارت ساخته بود...
----------------------
جونگ کوک
+بابا بزار بیام تو دیگههههههه
حدود نیم ساعت بود ک رسیده ببودی خونه و هی داشتی ب در میزدی و ب کوک التماس میکردی ک رات بده ولی از اون ور درو گرفته بود ک نتونی بازش کنی
-حرام اگ بزارم توله سگ
+بزار بیام تو خستم....بعدش میگم
-مگه چ گوهی خوردی ک خسته ای؟
+باباااااا
حمایتتتتت؟
پیجم پر سناریو و فیک و چند پارتیه ....درخواستی هم قبول مینمایم .....دوس داشتی فالو کن
۱۵.۱k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.