پارت ۶
گلوم خشک شد اروم فاصله گرفتم که با شتاب از روی صندلی پاشد و دستشو گذاشت روی دستم و فرار کردن رو برام محدود کرد
اگه جونه مامان بزرگت برات مهمه بدون سر و صدا وسایلتو جمع میکنی و بامن میای. صدام در نمیومد اروم زمزمه کردم: چرا باید همچین کاری بکنم؟ که خشمش بیشتر شد و هُلم داد اونور و به سمت رئیسم رفت و بلند گفت: بردتو میخوام ....و در ازاش بهت ۵۰۰۰ دلار میدم خب؟ مردک عوضی سریع قبول کرد یعنی چی؟ من قرار نیست پیش اون زندگی کنم اصلا اصلا امکان نداره سریع چشمام که خیس شده بودن رو دست کشیدم و بدو بدو به سمته در رفتم تا از این جا فرار کنم صدای کفشم اروم بود اما بعد همه متوجه من شدن و صدای مردی که من رو میخواست بلند شد و گفت: برید دنبالش بگیریدش. گریم بیشتر شد و سریع برو بدو کردم اما تا دمه در نشد که گرفتنم: ولم کنین عوضیااا*گریه*
اگه جونه مامان بزرگت برات مهمه بدون سر و صدا وسایلتو جمع میکنی و بامن میای. صدام در نمیومد اروم زمزمه کردم: چرا باید همچین کاری بکنم؟ که خشمش بیشتر شد و هُلم داد اونور و به سمت رئیسم رفت و بلند گفت: بردتو میخوام ....و در ازاش بهت ۵۰۰۰ دلار میدم خب؟ مردک عوضی سریع قبول کرد یعنی چی؟ من قرار نیست پیش اون زندگی کنم اصلا اصلا امکان نداره سریع چشمام که خیس شده بودن رو دست کشیدم و بدو بدو به سمته در رفتم تا از این جا فرار کنم صدای کفشم اروم بود اما بعد همه متوجه من شدن و صدای مردی که من رو میخواست بلند شد و گفت: برید دنبالش بگیریدش. گریم بیشتر شد و سریع برو بدو کردم اما تا دمه در نشد که گرفتنم: ولم کنین عوضیااا*گریه*
۱۷.۰k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.