part2
ششماه بعد
ویو ات
تو این شش ماه یکم روابطم با یونگی بهتر بود که
دیدم مامانم داره صدام میکنه
+ات عزیزم بیا پایین شامه
_بله اوما الان میام. از پله ها اومدم پایین که بابا و اوما بهم لبخند زدن ولی یونگی سرش تو گوشیش بود ولی اصلا به من چه؟ نیازی به توجهش نیست....
داشتیم شام میخوردیم که یهو یونگی از سر سفره پاشد و همه با تعجب بهش نگاه میکردیم.....
+پسرم چی شده...؟
×آه هیچی (عصبانی و استرس) من میرم بیرون سه ساعت دیگه میام
=باشه پسرم مراقب باش
×خدافظ
یونگی ویو
یه کار مهم تو شرکت مدلینگ ولنتینو که داشتم پیش اومد و سریع رفتم اونجا
×چه خبره این وقت شب اینجا منشی کیم؟
^آه آقای مین ددس دخترتون خانم الیس ...ام....
×آلیس چیشده(یکم داد)
........^.
×بنال دیگه....داد
^خانم الیس نصف سهامو بالا کشیدن و الان خبر دادن که همین یکساعت پیش با هواپیما رفتن امریکا.....
×نه....نه....این امکان .....نداره(داد و بغض)اون اینکارو نمیکنه
^آقای مین مثل اینکه ایشون پارتنر.... جدا داشتن بغیر از شما
×پس شما چه غلطی میکردن ها...داد و عصبی
^ا...آقای مین ایشون اصلا تو شرکت نبودن خودتون دسترسی دادین بهشون
×باشه...باشه فقط برو تا خودم و خودت و این شرکت رو آتیش نزدم
یونگی ویو
حدس نمیزدم اینکارو باهام بکنه ولی خب منم دست کمی ازش نداشتم من فقط برا پول باهاش بودم ولی مثل اینکه اونم ثروت منو کشیده بالا ولی عیب نداره .....عیش گ سگیا ۲۰درصد بیشتر سود زده یکم اعصابم بهم ریخت نگا به ساعت کردم دیدم۹/۳۰ گفتم برم بار.....
ویو ات
تو این شش ماه یکم روابطم با یونگی بهتر بود که
دیدم مامانم داره صدام میکنه
+ات عزیزم بیا پایین شامه
_بله اوما الان میام. از پله ها اومدم پایین که بابا و اوما بهم لبخند زدن ولی یونگی سرش تو گوشیش بود ولی اصلا به من چه؟ نیازی به توجهش نیست....
داشتیم شام میخوردیم که یهو یونگی از سر سفره پاشد و همه با تعجب بهش نگاه میکردیم.....
+پسرم چی شده...؟
×آه هیچی (عصبانی و استرس) من میرم بیرون سه ساعت دیگه میام
=باشه پسرم مراقب باش
×خدافظ
یونگی ویو
یه کار مهم تو شرکت مدلینگ ولنتینو که داشتم پیش اومد و سریع رفتم اونجا
×چه خبره این وقت شب اینجا منشی کیم؟
^آه آقای مین ددس دخترتون خانم الیس ...ام....
×آلیس چیشده(یکم داد)
........^.
×بنال دیگه....داد
^خانم الیس نصف سهامو بالا کشیدن و الان خبر دادن که همین یکساعت پیش با هواپیما رفتن امریکا.....
×نه....نه....این امکان .....نداره(داد و بغض)اون اینکارو نمیکنه
^آقای مین مثل اینکه ایشون پارتنر.... جدا داشتن بغیر از شما
×پس شما چه غلطی میکردن ها...داد و عصبی
^ا...آقای مین ایشون اصلا تو شرکت نبودن خودتون دسترسی دادین بهشون
×باشه...باشه فقط برو تا خودم و خودت و این شرکت رو آتیش نزدم
یونگی ویو
حدس نمیزدم اینکارو باهام بکنه ولی خب منم دست کمی ازش نداشتم من فقط برا پول باهاش بودم ولی مثل اینکه اونم ثروت منو کشیده بالا ولی عیب نداره .....عیش گ سگیا ۲۰درصد بیشتر سود زده یکم اعصابم بهم ریخت نگا به ساعت کردم دیدم۹/۳۰ گفتم برم بار.....
۱.۹k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.